بخش ۱۳۹ - مسعود بخارایی عَلَیهِ الرَّحْمَةُ
اصلش از قریهٔ بک از توابع بخاراست. مدتها در ماوراءالنهر حکومت کرد. سالها نیز تحصیل علوم نمود. عاقبت از طلب مطلوب حقیق دردی در دلش ظاهر شد. بعد از سیاحتها به دهلی آمده، در آن ولایت دست ارادت به دامان باسعادت جناب شیخ نصیرالدین دهلوی مشهور به چراغ دهلی از خلفای شیخ نظام اولیا زده، به یمن خدمت و عزلت در خانقاه، شیخ به مدارج عرفان و معارج ایقان ارتقاء و ارتفاع جست. او را کتب است: نورالعیون و امّ الصفایح و مرآت العارفین از اوست. در مرآت العارفین گوید با شیخ خود میرفتم گذار ما به سر منزل مجذوبی افتاد که هرچه پیش او میآمد به حسب نور شهود، هذا ربی گفته، سجده مینمود، پس از سجده میگفت: اَللّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنْاَنْاُشْرِکَ بِکَ شیئاً. با خود گفتم ای عجب قولش این و فعلش آن. پیر روشن ضمیر فرمود انکار به حالش مکن که در این حالت از استغراق حال در آینهٔ وجود خلق به جز حق نمیبیند. این دو رباعی از او قلمی گردید:
سلطان حقیقت دل جان بخش من است
ملکِ دو جهان زیرِ پیِ رخشِ من است
آن چیز که نیست نیست و آن چیز که هست
بی منت اغیار همه بخش من است
٭٭٭
بر یاد لبت باده حلال است حلال
می نیست، تجلّیِ جلال است جلال
جز طلعتِ زیبای تو ای مایهٔ حال
هر چیز که دیدیم خیال است خیال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره زندگی و سیر و سلوک یکی از عرفا به نام شیخ نصیرالدین دهلوی است. او اهل قریه بک در ماوراءالنهر بوده و سالها به تحصیل علوم پرداخت. پس از مدتها جستجو برای پیدا کردن حقیقت، به دهلی آمد و در آنجا به خدمت شیخ نصیرالدین دهلوی به عنوان پیشوای عرفانی خود درآمد. او در خانقاه شیخ به درجات عالی عرفان و شناخت رسید و آثاری چون "نورالعیون" و "مرآت العارفین" نوشت. در "مرآت العارفین" او به تجربیاتش در مورد مجذوبی اشاره میکند و به تأمل در رفتار و گفتار او میپردازد. در انتها، دو رباعی از او آورده شده که بیانگر عشق و حقیقت و زیباییهای معنوی است.
هوش مصنوعی: این فرد از روستای بُک در منطقه بخارا به دنیا آمد. او مدتی در ماوراءالنهر حکومت کرد و سالها به تحصیل علم پرداخت. به تدریج حس کرد که در جستجوی حقیقت، دردی در دلش شکل گرفته است. پس از سفرهای مختلف به دهلی آمد و در آنجا به شیخ نصیرالدین دهلوی معروف به چراغ دهلی که از پیروان شیخ نظام اولیا بود، ارادت ورزید. با خدمت و زندگی در خانقاه، تلاش کرد به درجات بالای عرفان برسد. آثار متعددی از او بر جای مانده که از جمله آنها میتوان به "نور العیون"، "امالصفایح" و "مرآت العارفین" اشاره کرد. او در "مرآت العارفین" مینویسد که همراه شیخش به مکانی رسیدند که مردی مجذوب جلوی آنها قرار داشت، او هر کس را که به نزدش میآمد، به نور شهود میشناخت و برای او سجده میکرد. بعد از سجده، دعایی میخواند و از خداوند درخواست میکرد که او را از شر شرک به خود محفوظ بدارد. او به این فکر کرد که این رفتار تناقضی است. شیخش به او فرمود که نباید در مورد او قضاوت کرد، زیرا در چنین حالتی تنها حقیقت را در آینه وجود دیگران میبیند. سپس او دو رباعی نوشت.
هوش مصنوعی: سلطان حقیقت، روح و دل من را زنده میکند و همه چیز در دو جهان زیر سایهی وجود او قرار دارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود ندارد، وجود ندارد و هر چیزی که وجود دارد، بدون وابستگی به دیگران، همه از آنِ من است.
هوش مصنوعی: به یاد لبهای تو، نوشیدن باده مجاز است؛ زیرا این باده، تجلی عظمت و شکوه است.
هوش مصنوعی: جز چهرهی زیبای تو، هر چیزی که دیدیم، در واقع تنها خیال است و واقعیت ندارد. تو باعث میشوی که حال ما خوب باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.