لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
رهی معیری

بنگر آن ماه‌روی باده‌فروش

غیرت آفتاب و غارت هوش

جام سیمین نهاده بر کف دست

زلف زرین فکنده بر سر دوش

غمزه‌اش راه دل زند که بیا

نرگسش جام می دهد که بنوش

غیر آن نوش‌لب که مستان را

جان و دل پرورد ز چشمهٔ نوش

دیده‌ای آفتاب ماه به دست

دیده‌ای ماه آفتاب‌فروش؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
باده‌فروش به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
کسایی

آن جهان را بدین جهان مفروش

گر سخندانی این سخن بنیوش

پیری آغوش بازکرده فراخ

تو همی گوش با شکافهٔ غوش

مسعود سعد سلمان

عجب از دیو پیکری کاو را

دولت آورد نام کرد سروش

خاره خو جثه ایست خاره بدن

خیره کش هیکلی است خیری پوش

قالبی باد خیز خاک آرام

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

چون نهی زلف تافته بر گوش

چون نهی جعد بافته بر دوش

از دل من رمیده گردد صبر

وز تن من پریده گردد هوش

نه عجب گر خروش من بفزود

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۵۰ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

ای کریمی که از سخاوت تو

روید از سنگ خاره مرزنگوش

تا جهان اسب دولتت زین کرد

چرخ را هست غاشیه بر دوش

آنکه او تای خدمتت نزند

[...]

حمیدالدین بلخی

رفتم و بارِ منّتت بر دوش

حلقه ای حقّ نعمتت در گوش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه