شب چو بوسیدم لب گلگون او
گشت لرزان قامت موزون او
زیر گیسو کرد پنهان روی خویش
ماه را پوشید با گیسوی خویش
گفتمش: ای روی تو صبح امید
در دل شب بوسه ما را که دید؟
قصهپردازی در این صحرا نبود
چشم غمازی به سوی ما نبود
غنچهٔ خاموش او چون گل شکفت
بر من از حیرت نگاهی کرد و گفت
با خبر از راز ما گردید شب
بوسهای دادیم و آن را دید شب
بوسه را شب دید و با مهتاب گفت
ماه خندید و به موج آب گفت
موج دریا جانب پارو شتافت
راز ما گفت و به دیگر سو شتافت
قصه را پارو به قایق باز گفت
داستان دلکشی ز آن راز گفت
گفت قایق هم به قایقبان خویش
آنچه را بشنید از یاران خویش
مانده بود این راز اگر در پیش او
دل نبود آشفته از تشویش او
لیک درد اینجاست کان ناپخته مرد
با زنی آن راز را ابراز کرد
گفت با زن مرد غافل راز را
آن تهیطبل بلندآواز را
لاجرم فردا از آن راز نهفت
قصهگویان قصهها خواهند گفت
زن به غمازی دهان وا میکند
راز را چون روز افشا میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف لحظهای عاشقانه و پرهیجان میپردازد که در آن بوسهای در شب میان دو عاشق رد و بدل میشود. در این لحظه، زیبایی و رازهای عشق پنهان هستند، اما شب از این بوسه باخبر میشود و به ماه و دریا خبر میدهد. این راز بین عاشق و معشوق باقی نمیماند و ممکن است در نهایت افشا شود. شاعر به تأثیرات این راز و اینکه چه عواقبی برای طرفین خواهد داشت، اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که راز عشق ممکن است روزی آشکار شود.
هوش مصنوعی: در شب هنگامی که لبان گلگون او را بوسیدم، قامت زیبای او به لرزه درآمد.
هوش مصنوعی: زیر موهایش چهرهاش را پنهان کرده است و با آن موهایش، ماه را هم پوشانده است.
هوش مصنوعی: به او گفتم: ای چهرهات مانند صبح، در دل شب امید به ما بوسهای را که دیدی؟
هوش مصنوعی: در این دشت، داستانگویی وجود نداشت و کسی نبود که به ما نگاه کند و در پی خبر و غم ما باشد.
هوش مصنوعی: غنچهٔ بیصدا او مانند گل باز شد و با نگاهی متعجب به من نگریست و گفت.
هوش مصنوعی: شب از رازهای ما باخبر شد و ما در تاریکی یک بوسه رد و بدل کردیم که آن را شب مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: در دل شب، بوسهای را مشاهده کرد و با نور ماه صحبت کرد. ماه به تماشای موجهای آب خندید.
هوش مصنوعی: موج دریا به سمت پارو حرکت کرد و راز ما را فاش کرد و سپس به سوی دیگری رفت.
هوش مصنوعی: داستانی را که قایق از رازهای جالبش تعریف کرد، با اشتیاق و دقت به مخاطب ارائه داد.
هوش مصنوعی: قایق به قایقبان خود گفت آنچه را که از دوستانش شنیده بود.
هوش مصنوعی: اگر دل او نگران و آشفته نمیبود، این راز همیشه نزد او باقی میماند.
هوش مصنوعی: اما دردجایی است که مرد ناپخته با زنی، رازی را بیان کرد.
هوش مصنوعی: مرد نادان با زن سخن گفت و رازی را فاش کرد، همان فردی که فقط ظاهرش پرصدا و توخالی بود.
هوش مصنوعی: بنابراین فردا از آن راز پنهان، قصهگوها داستانهایی خواهند گفت.
هوش مصنوعی: زن با گفتن رازها و گلایهها، مثل روز، که همه چیز را روشن و آشکار میکند، حرفهایش را بیان میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.