وای از این افسردگان فریاد اهل درد کو؟
ناله مستانه دلهای غمپرورد کو؟
ماه مهرآیین که میزد باده با رندان کجاست
باد مشکیندم که بوی عشق میآورد کو؟
در بیابان جنون سرگشتهام چون گردباد
همرهی باید مرا مجنون صحراگرد کو؟
بعد مرگم میْکشان گویند در میخانهها
آن سیهمستی که خمها را تهی میکرد کو؟
پیش امواج حوادث پایداری سهل نیست
مرد باید تا نیندیشد ز طوفان مرد کو؟
دردمندان را دلی چون شمع میباید رهی
گر نهای بیدرد اشک گرم و آه سرد کو؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر ناله و حسرت فردی است که در جستجوی همدلی و عشق در میان غم و دردهای زندگی است. شاعر از فراق دوستان و معشوقهها میگوید و به دنبال لحظاتی از شادی و نشئگی میگردد که در کنار رندان و معشوقان سپری شده است. او در میانه بیابان جنون سرگردان است و نیاز به همراهی دارد تا از این حالت رهایی یابد. همچنین به دشواریهای زندگی و نیاز به استقامت در برابر مشکلات اشاره میکند. درد و رنج عمیق او به همدردی و راهنمایی نیاز دارد و او از کسانی که درد نمیکشند میخواهد تا درک کنند که احساس عمیق شبیه به شمعی است که باید راه را روشن کند.
هوش مصنوعی: آه از حال این غمگینان، فریاد کسانی که دردی دارند کجاست؟ صدای ناله و غمگینی که از دلهای شادت طلب میکند کجاست؟
هوش مصنوعی: کجا است آن ماه زیبای دوست که شراب را با رندان مینوشید؟ کجا است آن نسیم خوشبو که عطر عشق را به همراه میآورد؟
هوش مصنوعی: در بیابان دیوانگی سرگردانم، مانند گردبادی که در حرکت است. به دنبال کسی میگردم که مرا در این بیابان دیوانگی همراهی کند.
هوش مصنوعی: بعد از فوت من، در میخانهها میگویند که آن عیشجو که تمام لهو و لذتها را خالی میکرد، کجاست؟
هوش مصنوعی: مقابله با مشکلات و سختیهای زندگی کار آسانی نیست. انسان باید در برابر چالشها ثابتقدم باشد و تنها کسی که میتواند این کار را انجام دهد، آن مرد است که به طوفانها و مشکلات فکر نکند و از آنها هراسی نداشته باشد.
هوش مصنوعی: دردمندان نیاز به دلی روشن و گرم دارند، همانند شمع، تا بتوانند راه خود را پیدا کنند. اما اگر کسی درد نداشته باشد، فقط اشک و آه سرد نشانهی اوست و نمیتواند به حقیقتی عمیق برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای سنایی عاشقی را درد باید درد کو
بار حکم نیکوان را مرد باید مرد کو
پیش نوک ناوک دلدوز جانان روز حکم
طرقوا گویان جان را بانگ بردا برد کو
در همه معدن ز تف عشق چون یاقوت و زر
[...]
در زوایای خرابات از چنین مستان هنوز
چند گویی مرد هست و مرد هست آن مرد کو؟
بر درختی کین چنین مرغان همی دستان زنند
زان درخت امروز اصل و بیخ و شاخ و ورد کو؟
از برای انس جان اندر میان انس و جان
[...]
ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو
بار جور نیکوان را مرد باید مرد کو
بار جور نیکوان از دی و فردا برتر است
وانما جان کسی از دی و فردا فرد کو
ور خیال آید تو را کز دی و فردا برتری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.