زلف و رخسار تو ره بر دل بیتاب زنند
رهزنان قافله را در شب مهتاب زنند
شکوهای نیست ز طوفان حوادث ما را
دل به دریازدگان خنده به سیلاب زنند
جرعهنوشان تو ای شاهد علوی چون صبح
باده از ساغر خورشید جهانتاب زنند
خاکساران ترا خانه بود بر سر اشک
خس و خاشاک سراپرده به گرداب زنند
گفتم: از بهر چه پویی ره میخانه رهی
گفت: آنجاست که بر آتش غم آب زنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد. شاعر از زلف و چهره معشوق میگوید که دل بیتاب را به کام خود میکشد. او به توصیف شب مهتاب و تأثیر آن بر راهزنان میپردازد و اشاره دارد که حوادث زندگی نباید برای او نگرانکننده باشد. شاعر از عشاقی سخن میگوید که با شادابی و خوشحالی به دور از غم زندگی میکنند. همچنین، معشوق را به عنوان منبعی برای آرامش و تسکین در نظر میگیرد، و در نهایت از جذابیت میخانه و لذتهای آن سخن میگوید که در آن میتوان بر آتش غمها آب ریخت.
هوش مصنوعی: موهای زیبا و چهرهی تو مانند دزدانی در شب مهتاب به دل بیتاب من حمله میکنند و گمراه میسازند.
هوش مصنوعی: هیچ جای نگرانی نیست از طوفانهای مشکلات ما، چرا که دلهای ما به مانند دریاگران به خنده در برابر سیلابها پاسخ میدهند.
هوش مصنوعی: ای شاهد دلربا و بلندمرتبه، مانند صبح که نور مستی را از جام آفتاب مینوشد، باده را به ما بنوشان.
هوش مصنوعی: خاکیان و خاکیها، در حقیقت، منزل و محل زندگی تو هستند و در عین حال، احساساتی از جمله اشک و اندوه برای تو دارند. مانند اینکه خس و خاشاک دور یک چادر در چرخش و گرداب هستند.
هوش مصنوعی: به او گفتم: چرا به سوی میخانه میروی؟ پاسخ داد: آنجا جایی است که بر آتش غم آب میریزند و درد را تسکین میدهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.