چنان گشته کامم ز ایام تلخ
که شهدم چو زهر است در کام تلخ
چو ناکامی است این که گر کام من
بود صبح شیرین شود شام تلخ
اگر شهد نوشم شود همچو زهر
به کام من درد آشام تلخ
کند تا کند دلبرم تلخ، کام
لب شکرین را به دشنام تلخ
از آغاز شد گرچه عشاق را
می و ساغر و باده و جام تلخ
از آن ساغر و جام تا این زمان
چو من تلخکامی نشد کام تلخ
بود عشق آن به که باشد رفیق
در آغاز شیرین در انجام تلخ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.