گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رفیق اصفهانی

بی تو ای رخشنده اختر زاختر رخشان چه حظ

بی تو ای تابنده انجم ز انجم تابان چه حظ

جان غم پرورده را با عیش و با عشرت چکار

با قفس خو کرده را از باغ و از بستان چه حظ

تشنه ی لعل لب یارم من لب تشنه را

بی لب جانبخش یار از چشمه حیوان چه حظ

ذوق داغ و درد اگر دارد دلت دانی که من

می برم از این چه فیض و می کنم از جان چه حظ

گر به جان داغی نباشد باشد از مرهم چه فیض

ور به دل دردی نباشد باشد از درمان چه حظ

وصل خوش باشد نباشد گر ز پی هجران رفیق

ورنه از وصلی که دارد در عقب هجران چه حظ