ای نسیم سحر، چه میگویی؟
از بت من خبر چه میگویی؟
به جز آن کم ز غم بخواهد کشت
چه شنیدی؟ دگر چه میگویی؟
میدهم در بهای وصلش جان
میبری، یا مبر، چه می گویی؟
با تو بار سفر دل من بود
چیست بار سفر؟ چه میگویی؟
من از آن لب سخن همیپرسم
تو حدیث شکر چه میگویی؟
گذری میکند به جانب من؟
یا ندارد گذر؟ چه میگویی؟
به جز احوال آن نگار مگوی
اوحدی را ز هرچه میگویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و دلتنگی میپردازد. شاعر از نسیم صبح سوال میکند که چه خبر از معشوقش دارد و به شدت به دوری معشوق و غم ناشی از آن اشاره میکند. او اعلام میکند که برای وصال محبوبش آماده است جان خود را بدهد و از نسیم میخواهد تا خبری از محبوبش بیاورد. در ادامه، شاعر درباره سفر دل خود از معشوق میپرسد و در نهایت تأکید میکند که هر چیزی جز احوال محبوب نگوید. شعر نمایانگر longing و وابستگی عمیق شاعر به معشوقش است.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، چه خبر داری؟ از معشوق من چه میگویی؟
هوش مصنوعی: آیا چیزی جز اندکی از غم میخواهی که تجربهاش کردهای؟ حالا چه حرفی برای گفتن داری؟
هوش مصنوعی: میگویم برای رسیدن به وصالش حاضر هستم جانم را بدهم. تو انتخاب کن: آیا میخواهی جانم را بگیری یا نه؟ چه نظری داری؟
هوش مصنوعی: دل من با تو سفر میکند، اما بار سفر چیست؟ تو چه چیزی میگویی؟
هوش مصنوعی: من از آن کلام شیرین و دلنشین از تو میپرسم که درباره نعمتها و شکرگزاری چه میگویی؟
هوش مصنوعی: آیا به سوی من میآید یا اصلاً گذری ندارد؟ نظر تو چیست؟
هوش مصنوعی: جز احساسات و حالات آن معشوق، درباره هیچ چیز دیگری با اوحدی حرف نزن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.