ای در غم عشقت مرا اندیشهٔ بهبود نه
کردم زیان در عشق تو صد گنج و دیگر سود نه
گفتی: به دیر و زود من دلشاد گردانم ترا
در مهر کوش، ای با تو من در بند دیر و زود نه
از ما تو دل میخواستی، دل چیست؟ کندر عشق تو
جان میدهیم و همچنان از ما دلت خشنود نه
تا روی خویش از چشم من پوشیدهای، ای مهربان
از چشم من بیروی تو جز خون دل پالود؟ نه
از من ندیدی جز وفا، با من نکردی جز جفا
شرع این اجازت کرد؟ لا عقل این سخن فرمود؟ نه
از آتش سوزان دل دودم به سر بر میشود
ای ذوق حلوای لبت بیآتش و بیدود نه
تا لاف عشقت میزنند آشفته حالان جهان
چون اوحدی در عشق تو آشفته حالی بود؟ نه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشق است که به خاطر عشقش دچار اندوه و زیان شده است. عاشق به معشوق میگوید که هیچگاه به وعدههای او امید ندارد و در تلاش برای جلب محبتش دچار دلسردی شده است. او فریاد میزند که تنها وفا کرده، ولی در مقابل جز جفا از معشوق ندیده است. در نهایت، اشاره میکند که عشقش مانند آتش سوزان است و دیگران در مورد عشق او صحبت میکنند، در حالی که او خود در این عشق همچنان آشفته و بیقرار است.
هوش مصنوعی: تو در غم عشق خود، هرگز به بهبودی من فکر نکردی و من در عشق تو، حتی یک لحظه هم به فکر سود و منفعت دیگر نبودم.
هوش مصنوعی: گفتی که میتوانم تو را با شادیهای زودگذر و دیرپا سرگرم کنم، اما من تنها به عشق تو فکر میکنم و به بازیهای زمان اهمیت نمیدهم.
هوش مصنوعی: تو از ما انتظار قلبی عاشقانه داشتی، اما قلب چیست؟ در عشق تو ما جان میدهیم، اما هنوز دل تو از ما راضی نیست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که چهرهات را از دیدهام پنهان کردهای، ای نازنین، آیا جز درد دل و غم بیچهرگیات چیزی میتوانم ببینم؟ نه.
هوش مصنوعی: من هیچ چیز جز وفا از خود نشان ندادم، اما تو تنها با من بدی کردی. آیا دین این را اجازه میدهد؟ آیا عقل چنین سخنی را میپذیرد؟ نه.
هوش مصنوعی: از دل آتشینم دودی به سر سبک میشود، اما ای لذت شیرینی لب تو، آیا بدون آتش و دود وجود دارد؟
هوش مصنوعی: هر کس در عشق تو ادعا میکند و به بهانه عشق، شلوغی و بینظمی به پا میکند، اما آیا مثل اوحدی، کسی در عشق تو این اندازه آشفته و پریشان حال بوده است؟ قطعاً نه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خوی تند و سرکشت کس ایمن و خشنود نه
صد بار رنجیدی ز ما ما را گناهی بود؟ نه
عاشق منافق میشود از غمزه غماز تو
صد فتنه انگیزی دمی قصدت زیان و سود نه
حسنت نمکها ریخته عشقت جگرها سوخته
[...]
جان اسیران سوختی، از کس برآمد دود؟ نه!
خون غریبان ریختی، دستت به خون آلود؟ نه!
هر کس میان گفتگو، شد درد خود را چاره جو؛
منهم غم خود پیش او، میگویم، اما زود، نه!
سهل است، ای نامهربان، با ما نباشی سرگران؛
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.