عاشقان درد کش را دردی میخانه ده
از قدح کاری نیاید، بعد ازین پیمانه ده
جان ما بر باد خواهد رفت، ساقی، یکزمان
بادهای گر میدهی، بر یاد آن جانانه ده
هر حریفی را به قدر حال او تیمار کن
طوطیان را شکر آر و ماکیان را دانه ده
چون شود خوابت گران دست سبک روحی بگیر
و آن دگرها را سبکتر سر به سوی خانه ده
آن سر زلف چو زنجیر، ار چه کاری مشکلست
یک زمان در دست این آشفتهٔ دیوانه ده
ای که منکر میشوی سوز دل ریش مرا
پرتو آن شمع بین و ترک این پروانه ده
کنج این ویرانه بیگنجی نباشد اوحدی
مست گشتی، خیز و آوازی درین ویرانه ده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال عاشقان و دردهای آنها میپردازد. شاعر از ساقی میخواهد که برای درمان درد عاشقان، شرابی به آنها دهد و اشاره میکند که هر کسی باید به اندازه حال و وضعیت خود مورد توجه قرار گیرد. او به تصویرگرایی از زلف محبوب اشاره میکند و از زیبایی و دشواری آن سخن میگوید. شاعر همچنین از شخصی که از دردش بیتفاوت است میخواهد تا به عشق و شمع وجودش نگاهی کند. در نهایت، دعوتهای به شادی و سرزندگی و سرودن آواز در این ویرانی از معشوقه میکند.
هوش مصنوعی: عاشقان را که در درد و رنج به سر میبرند، باید دردی بدهی که به آنها آرامش دهد. زیرا از پر کردن لیوان با کار دیگری اثری نخواهد بود، پس هر چه میکنی، به آنها آرامش بده.
هوش مصنوعی: زندگی ما در معرض خطر است، ای ساقی، اگر در یک لحظه میخواهی شرابی بدهی، آن را به یاد محبوبم به من بده.
هوش مصنوعی: با هر کس بر اساس وضعیتش رفتار کن. پرندگان طوطی را با شکر خوشحال کن و مرغها را با دانه سیر کن.
هوش مصنوعی: زمانی که خواب سنگینی بر تو فرود آید، با روحی سبک و آزاد دست به کار شو و دیگران را نیز به آرامش و سبکی دعوت کن تا به سوی خانه برگردند.
هوش مصنوعی: زلفی که مانند زنجیر پیچیده است، اگرچه کار دشواری به نظر میرسد، یک لحظه آن را به دست این دیوانه آشفته بسپار.
هوش مصنوعی: ای کسی که اندوه و رنج دل شکستهام را انکار میکنی، نور آن شمع را ببین و به من اجازه بده تا از آن پروانه کناری بگذارم.
هوش مصنوعی: در این مکان خالی و بیخوابگاه، هیچ چیزی ارزنده و قیمتی وجود ندارد. اوحدی، تو در حالتی شاداب و سرمست هستی؛ پس بلند شو و صدایی را در این خرابه به آواز درآور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یارب از نسرین، چراغ لاله را پروانه ده
دود ریحان را زگل، جوشی در آتشخانه ده
سنبل این دشت، بوی زلف لیلی می دهد
طره اش را از نسیم بید مجنون، شانه ده
می زند واعظ به سرمستان بزم عشق، طعن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.