دلی میباید اندر عشق جان را وقف غم کرده
میان عالمی خود را به رسوایی علم کرده
جفای دلبری هر روز کارش بر هم آشفته
بلای گلرخی هر لحظه خارش در قدم کرده
گرفته شادیی در جان ز معشوق غم آورده
نهاده مستیی در دل ز دلدار ستم کرده
وفای دوستان بر دل چو مهری بر نگین دیده
خیال همدمان در جان چو نقشی در درم کرده
رقیبش داده صد دشنام او بر وی دعا کرده
حسودش گفته صد بیداد و او با او کرم کرده
نهاد رخت سوز او علفها بر تلف بسته
وجود نقد باز او گذرها بر عدم کرده
طلاق نیک و بد داده، دعای مرد و زن گفته
قفای سیم و زر دیده، به ترک خال و عم کرده
میان بیشهٔ هستی به تیغ نامرادیها
درخت هر مرادی را، که میدانی، قلم کرده
بسان اوحدی هر دم میان خاک و خون غم
فغان و نالهٔ خود را عدیل زیر و بم کرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و غم ناشی از آن است. شاعر به قربانی کردن جان و دل خود در دنیای عشق اشاره دارد و از دلتنگی و رنجی که از معشوق میکشد، سخن میگوید. او به جفا و ناملایمات دلبری اشاره میکند که شادی را از او گرفته و دلش را پر از غم کرده است. شاعر از وفای دوستان و چگونگی تأثیر آنها بر دلش میگوید و در عین حال، به حسادتها و دشنامهای رقیبان خود نیز اشاره دارد که با وجود این همه تلخی، همچنان مهربانی را از خود دریغ نمیکند. او در نهایت از وضعیت سخت و دردناک خود سخن میگوید که مانند اوحدی در میان خاک و خون غم گرفتار است و فریاد و نالهیش به عنوان عادل، خود را بیان میکند.
هوش مصنوعی: باید دلی داشته باشی که در عشق، جانش را فدای غم کند و در میان این دنیا، خود را به رسوایی دانش برساند.
هوش مصنوعی: هر روز رفتار بیرحمانه معشوق باعث آشفته شدن حال من میشود و زیبایی او هر لحظه زخمهای بیشتری بر قلبم میزند.
هوش مصنوعی: شادیای در وجودم از معشوق دارم، اما غمی نیز از او به دل دارم. دل من پر از مستی است، ولی او با ستم خود، به من آسیب رسانده است.
هوش مصنوعی: وفای دوستان بر دل مانند زیبایی و درخشندگی یک نگین در چشم است و یاد و خاطرهی همنشینان در جان، مثل نقشی است که در جواهرات باقی میماند.
هوش مصنوعی: رقیبش به او هزار دشنام داده، ولی او برایش دعا کرده است. حسودش از او بدگویی کرده و او در مقابل با نیکی رفتار کرده است.
هوش مصنوعی: وجود او مانند علفهایی که زیر آتش سوختهاند، به نابودی رسیده است. حالا، وجود واقعی و گرانبهای او به حالتی رسیده که از عالم عدم عبور کرده و به زندگی و حقیقتی دیگر دست یافته است.
هوش مصنوعی: طلاق شاید خوب یا بد باشد، دعای هر دو طرف نیز بیان شده است. پس از اینکه به چیزهای مادی توجه کردند، تصمیم به دوری از جاذبههای ظاهری گرفتند.
هوش مصنوعی: در وسط جنگل زندگی، به وسیلهی مشکلات و ناکامیها، هر آرزویی که میدانی، از ریشه بریده شده است.
هوش مصنوعی: شبیه به اوحدی، هر لحظه در میان خاک و خون، غم و نالهٔ خود را به گونهای بلند و عمیق بیان کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عطای سر دهم کرده، قدحها دم به دم کرده
همه هستی عدم کرده، دو چشم از خود به هم کرده
گروهی خویش گم کرده، به ساقی امر قم کرده
شکمها همچو خم کرده، قدحها سر به دم کرده
کدامین بی حمیت، دست های تو قلم کرده
کدامین سنگدل، قد دل آرای تو خم کرده؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.