گنجور

 
اوحدی

ای ز چین و حلقهٔ زلف سیاه

بسته شادروان خوبی گرد ماه

در سر زلف تو صد لیلی اسیر

در زنخدان تو صد یوسف به چاه

قاتلت چون سایه بر راه افگند

آفتاب آنجا چه باشد؟ خاک راه

کس گناهی بر تو نتواند نشاند

خون خلقی گر بریزی بی‌گناه

آه! کز شوق تومیسوزیم و نیست

زهرهٔ آن کز غمت گوییم: آه!

صبر میورزیم و غماز آب چشم

عشق می‌پوشیم و رنگ رخ گواه

عاقبت دودی بر وزن بر شود

چند شاید داشت این آتش نگاه!

بی‌تو در گور آنچنان گریم که اشک

از سر خاکم برویاند گیاه

اوحدی گر کشته شد عمر تو باد

قتل درویشی چه باشد پیش شاه؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

ای ممالک را مبارک پادشاه

ای سزای خاتم و تخت و کلاه

تیغ خونخوارت پذیرفتار فتح

عفو جان‌بخشت خریدار گناه

روز کوشش بحر گردون کر و فر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
خاقانی

گنج عمری داشتی خاقانیا

کم کم از گنج تو گم شد آه آه

شد سیاهی دیدهٔ دولت سپید

شد سپیدی چهرهٔ سلوت سیاه

در زیان عمر یکسانند خلق

[...]

امامی هروی

ای جهانت بر جهانداری دلیل

وی خدایت بر خداوندی گواه

وی ز مهر سایه ات خورشید روی

در جهان، آورده هر روزی پگاه

هم جهان جاه را انصاف و امن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه