دل به تو دادیم و شکستی، برو
سینهٔ ما را چو بخستی ، برو
داد دل از پیش تو میخواستم
چون بت بیداد پرستی، برو
باز ز سر عربده داری و جنگ
هیچ نگویم که: تو مستی، برو
نیستی از همچو منی در جهان
سهل بود، چون که تو هستی، برو
آمده بودم که نشینی دمی
چون ز تکبر ننشستی، برو
گم شده بودم که: بجویی مرا
چونکه نجستی و بخستی، برو
اوحدی شیفته در دام تست
گر تو ازین دام بجستی، برو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات درد و ناامیدی عاشق است که به معشوق خود دل داده و اکنون او را ترک کرده است. شاعر با تکیه بر احساس شکست و دلتنگی، از معشوق میخواهد که برود، زیرا او نتوانسته است به عشقش پاسخ دهد و حتی به خاطر خودخواهی و تکبرش نمیخواهد در کنار او بماند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که او در این رابطه تنها مانده و اگر معشوق از او دور شود، شاید برایش بهتر باشد.
هوش مصنوعی: دل را به تو سپردیم و تو آن را شکستی، حالا برو و سینهٔ ما را هم بشکن. برو!
هوش مصنوعی: من در گذشته از تو آرزو داشتم که دل من را به دست بیاوری، اما اکنون، مانند پرستندهای که فقط بت را میپرستد، دیگر به این خواسته ادامه نمیدهم و از تو دور میشوم.
هوش مصنوعی: دوباره به سراغ شیطنت و درگیری رفتهای، اما من چیزی نمیگویم چون میدانم که در حالت مستی هستی. پس برو!
هوش مصنوعی: وجود نداشتن کسی مثل من در این دنیا ساده است، اما حالا که تو هستی، باید بروی.
هوش مصنوعی: من به امید نشستن کنار تو آمده بودم، اما چون از روی خودخواهی نشستی، برو.
هوش مصنوعی: من گم شده بودم و تو به دنبالم نیامدی، حالا برو که نه مرا جستجو کردی و نه به من توجهی کردی.
هوش مصنوعی: تو در دامی هستی که من به آن شیفتهام؛ اگر از این دام رهایی یابی، برو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.