بیار آن، باده، تا دل را به نور او بر افروزم
که بوی دوست میآرد نسیم باد نوروزم
به عشقم سرزنش کردی ،ببین آن روی را امشب
که عذرم خود ترا گوید که: من روشنتر از روزم
مگو احوال درد من به پیش هر هوسبازی
که جز عاشق نمیداند حکایتهای مرموزم
رها کن، تا بمیرد شمع پیش او ز رشک امشب
که چون باید ز عکس او دگر بارش بر افروزم
رقیب از رشک من هر دم گریبان گو: بدر بر خود
که من چشم از جمال او نمیدانم که: بردوزم
من مفلس نمیخواهم جلوس تخت فیروزه
که از رخسار او، حالی، جلیس بخت پیروزم
نگارینا، چه بد کردم؟ که نیک از من شدی غافل
نه نیکست این که آزردی به گفتار بد آموزم
من از حیرت نمیدانم حدیث خویشتن گفتن
ز قول اوحدی بشنو سخنهای جگر سوزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و عشق خود اشاره کرده و از بادهای میخواهد که دلش را به نور دوست روشن کند. او به عشق و محبتش اذعان میکند و از سرزنشها و قضاوتهای دیگران در مورد عشقش سخن میگوید. شاعر به احوال خود اشاره میکند و به این نکته میپردازد که تنها عاشقان میتوانند عمق احساساتش را درک کنند. او از مسابقه عشق و رقابت با دیگران سخن میگوید و بر این نکته تأکید میکند که زیبایی محبوبش برای او ارزشی بیشتر از تمام جاه و مقامها دارد. در انتها، از جدایی و درد ناشی از عشق میگوید و به حیرت خود در بیان احساساتش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: بیا بادهای بیاور تا با نور او دل را شاد و روشن کنم، چرا که نسیم بهاری بوی دوست را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق من مورد عتاب قرار گرفتی، حالا امشب آن چهره را ببین که عذرخواهیام را خواهد گفت و به تو میگوید که من از روز هم روشنتر هستم.
هوش مصنوعی: احوال درد و رنج من را به هر کسی که فقط به هوس و لذت فکر میکند، نگو؛ زیرا او نمیتواند داستانهای رازآلود من را درک کند.
هوش مصنوعی: ترک کن، بگذار شمع به خاطر حسادت به او خاموش شود، چون امشب باید دوباره با تصویر او روشنش کنم.
هوش مصنوعی: رقیب به خاطر حسادت من هر لحظه میگوید: به خودت نگاه کن، من نمیتوانم به زیبایی او چشم بدوزم.
هوش مصنوعی: من که بیپول و تهیدستم، نمیخواهم در کنار تختی از فیروزه بنشینم، چون از چهرهاش، حال و روزم بهتر از کسانی است که در کنار بخت و اقبال خوب نشستهاند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، چه خطایی از من سر زده که ناگهان به من خوبی نکردی؟ آیا این نیکو نیست که به من آسیب میزنی و با سخنان زشت آموزشام میدهی؟
هوش مصنوعی: من از تعجب نمیدانم چگونه باید داستان خود را بگویم. برای درک بهتر، سخنان جگرسوزی را از زبانی بشنو که برای تو سخن میگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز هجران روز من شب گشت و کی بودی چنین روزم
شبی گر روز کردی با من آن ماه شب افروزم
گرفتار آمدم جایی و نهمانا رهم زیرا
شکست آن قلب کو بر خیل غم می کرد پیروزم
برآید زین هوس جانم که یک شب شمع تو باشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.