غافل چرایی؟ جانا، ز دردم
رحمت کن آخر بر روی زردم
خونم بریزی هر روز، چون من
داد از تو خواهم، گویی چه کردم؟
در دام حسنت جز دم ندیدم
وز خوان عشقت جز خون نخوردم
نقش غمم چون بر دل نوشتی
من نامهٔ خود در مینوردم
خاک نسیمت گردم به زاری
باشد که آرد پیش تو گردم
ای باد مشکین، گر میتوانی
بویی بیاور زان باغ وردم
تا دیدهٔ من دید آن صنم را
گر اوحدی را، دیدم نه مردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس درد و عشق عمیق شاعر اشاره دارد. شاعر از محبوب خود میخواهد که به او رحم کند و با وجود زردی و بیماریاش، توجهی به او داشته باشد. او از روزهایی که در عشقش رنج میکشد، صحبت میکند و میگوید که تنها در دام زیبایی محبوبش گرفتار است. در ادامه، شاعر سخن از درخواست بوی خوش گلها میکند تا یادآور زیبایی محبوبش باشد و نهایتا به اوحدی اشاره میکند که اگرچه او را دیده، اما احساسش نگذاشته تا به دیگران توجه کند. در کل، شعر به عمق احساسات عاشقانه و درد جدایی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: عزیزم، چرا غافلی؟ به خاطر دردم به من رحم کن و به احوال زرد و نزارم رسیدگی کن.
هوش مصنوعی: هر روز اگر خونم بر زمین بریزد، در حالی که من از تو فریاد میزنم، به نظر تو چه کردهام؟
هوش مصنوعی: در زیبایی تو چیزی جز نفس و دم را ندیدم و از سفره عشق تو غیر از خون و رنج نچشیدم.
هوش مصنوعی: غم و اندوه من در دل مانند یک نقاشی ثبت شده است و من نیز نامهای از خود را در حال نوشیدن شراب، بیان میکنم.
هوش مصنوعی: من از خاک تو میشوم، به قدری که به امید تو، با ناله و زاری به حضورت بیایم.
هوش مصنوعی: ای باد خوشبو، اگر میتوانی، بوی گلهای آن باغ را از من بیاور.
هوش مصنوعی: وقتی چشم من آن معشوق را دید، اگر اوحدی هم بود، من دیگر خودم را نمیدیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.