صنما، بیتو مرا کار به جان آمده گیر
دلم از درد فراقت به فغان آمده گیر
دل شوریده ز هجر تو به جان میآید
جان سرگشته ز هجرت به دهان آمده گیر
زان زنخدان چو سیب تو بده یک بوسه
وآنگه از باغ تو سیبی به زیان آمده گیر
خلق گویند که: حال تو بر دوست بگوی
حال خود گفته و بر دوست گران آمده گیر
آرزوی تو گر آنست که: من کشته شوم
آن چنان کارزوی تست چنان آمده گیر
گفتهای: اوحدی آن به که ز پیشم برود
رفته از پیش تو و باز دوان آمده گیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد جدایی و فراق محبوب سخن میگوید. او میگوید که بدون محبوبش زندگی برایش سخت شده و دلش پر از غم است. شاعر از محبوبش میخواهد که با یک بوسه به او آرامش بدهد و همچنین از او میخواهد که حالش را برای دیگران بازگو کند. او بیان میکند که اگر آرزوی محبوب این است که او بميرد، باید بداند که این آرزو برای او بسیار دشوار است. در پایان، شاعر به محبوب اشاره میکند که بهتر است از پیش او نرود و از رفتنش ابراز نارضایتی میکند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، بی تو دیگر طاقت ندارم و درد فراق تو به شدت مرا به درد و زاری انداخته است.
هوش مصنوعی: دل پر از اندوه ناشی از دوری تو به حالت غمگینی رسیده است و جان حیران و سرگردان از جدایی به لبهایم نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: از آن گودالی که روی صورت تو مانند سیب است، یک بوسه بگیر و سپس از باغ تو سیبی به دست بیاور که خراب شده و آسیب دیده است.
هوش مصنوعی: مردم میگویند که تو باید حال و احوال خود را به دوستت بگویی، اما حالا که این کار را کردهای، بر او سنگینی کردهای.
هوش مصنوعی: اگر آرزوی تو این است که من به خاطر تو جان بدهم، همانطور که تو انتظار داری، اینطور میگیرم که عشق تو مرا به این کار وادار کرده است.
هوش مصنوعی: تو گفتهای که اوحدی بهتر است که از پیش من برود. اما حالا او رفته و دوباره به سرعت به سراغ تو برگشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.