ای چراغ چشم توفان بار ما
بیش ازین غافل مباش از کار ما
هر زمانی در به روی ما مبند
گر چه کوته دیدهای دیوار ما
شکر آن که خواب میگیرد به شب
رحمتی بر دیدهٔ بیدار ما
ای که با هر کس چو گل بشکفتهای
بیش ازین نتوان نهادن خار ما
کاشکی آن رخ نبودی در نقاب
تا نکردی مدعی انکار ما
با چنان ساعد که بر بازوی اوست
کس نپیچد پنجهٔ عیار ما
خلق عالم گر شوند اغیار و خصم
نیست غم، گر یار باشد یار ما
اوحدی، میبوس خاک آستان
کاندر آن حضرت نباشد بار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره محبت و درخواست توجه از محبوب است. شاعر از محبوب میخواهد که از کار آنان غافل نباشد و درهای محبتش را به روی آنها ببندد. او به خواب و رحمت شب اشاره میکند و بر این باور است که محبوب باید با دیگران به نیکی رفتار کند و از زخمهایی که به عشق وارد میشود، دوری کند. شاعر آرزو میکند که محبوب چهرهاش را پنهان نکرده باشد و در انکار کردن عشق آنان نباشد. او با اشاره به قدرت و زیبایی محبوب، میگوید که هیچکس نمیتواند به عاشقان آسیب برساند. در نهایت، شاعر با عشق نسبت به خاک پای محبوب، بر اهمیت آن در زندگیاش تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای روشنایی چشم، از مشکلات و چالشهای ما غافل نشو، زیرا بار سنگینی بر دوش داریم.
هوش مصنوعی: هر زمانی در را به روی ما نبند، حتی اگر دیوار ما کوتاه باشد.
هوش مصنوعی: خوشحالیم که در شب، وقتی خواب برچشمها میآید، رحمت و عطوفتی به چشمان بیدار ما میرسد.
هوش مصنوعی: ای کسی که با هر فردی مانند گل باز شدهای، دیگر نمیتوان خار ما را در دل کسی نهاد.
هوش مصنوعی: ای کاش چهره زیبا و دلربا در پرده پنهان نمیماند، تا کسی نمیتوانست وجود ما را انکار کند.
هوش مصنوعی: با بازوی قدرتمند او، هیچکس نمیتواند به راحتی در برابر قدرت ما مقاومت کند.
هوش مصنوعی: اگر در دنیای ما دشمنان و مخالفان زیادی باشند، نگران نباشیم؛ چون اگر یار ما در کنارمان باشد، همه چیز خوب خواهد بود.
هوش مصنوعی: من خاک پای آن بزرگوار را میبوسم، زیرا در آن مقام هیچ بار و باری بر دوش من نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ختم این سرّ کن تو ای عطّار ما
تا شوی در ملک معنی یار ما
چون دو دل شد موسی اندر کار ما
گاه خصم ماست و گاهی یار ما
ای غم عشق تو یار غار ما
جز غمت خود کس نزیبد یار ما
کار ما با غم حوالت کردهای
نی، به اینها برنیاید کارما
در ازل جان دل به مهرت داد و این
[...]
گر به جستن یافت گشتی یار ما
غیر جویایی نبودی کار ما
گر شدی دیدار او دیدن به خواب
خواب جستی دیده بیدار ما
گر به داغش سینه زخمی یافتی
[...]
از کرم بنواخت ما را یار ما
لاجرم بالا گرفته کار ما
جان فروشانیم در بازار عشق
تن چه باشد در سر بازار ما
آب چشم ما به هر سو می رود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.