هر که او عاشق آن روی بود صبر نداند
عاشق خویشتنست آنکه ازو صبر تواند
گر ببینند رخ و قد ترا بید گل، ای بت
گل خجالت برد و بید عرقها بچکاند
بیم آنست که: یاد لب شیرین تو روزی
همچو فرهاد به صحرا و به کوهم بدواند
شربت وصل تو هرکس بچشیدند ولیکن
سر آن نیست که یک قطره بما نیز چشاند
بر رخم عشق تو نقشیست به خونابه نوشته
وین چنین نقش که داند؟ که چو آبش بنخواند
گر کسی باز کند پیرهن از شخص ضعیفم
در میان من و موی تو تفاوت بنداند
از سر طرهٔ شبرنگ تو، روزی که بمیرم
گر نسیمی بدمد، از گل من گل بدماند
چشم من در غم دیدار تو از گریه چنان شد
که گرش نیم شبی راه دهم سیل براند
نامهٔ درد دل و قصهٔ اندوه فراقم
خود گرفتم که نویسم،که به عرض تو رساند؟
میروی خرم و همراه تو دلهاست ولیکن
گر بدین شیوه دوانی تو، بسی دل که نماند
اوحدی را تو ز بند خود اگر باز رهانی
نه همانا که: سر خود ز کمندت برهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و دلدادگی میپردازد و از مشکلات و دردهای ناشی از عشق سخن میگوید. او اشاره میکند که عاشق واقعی کسی است که توان صبر در عشق را دارد. زیبایی معشوق چنان است که حتی گل و بید نیز در حضور او شرمنده میشوند. شاعر به یاد لب شیرین معشوق و آثار عمیق عشق بر دل و زندگیاش مینگارد و از حسرت، غم و اشتیاق خود میگوید. او بیان میکند که عشقش چنان عمیق است که اگر کسی او را بشناسد و از او دور شود، دیگر دل و دمی باقی نخواهد ماند. در نهایت، شاعر با اشاره به درد دلها و فراق، از امید به ملاقات معشوق سخن میگوید و میافزاید که در هر حال، او اسیر عشق خود است و احتمال رهایی ندارد.
هوش مصنوعی: هر کس که عاشق زیبایی او باشد، نمیتواند صبر کند، اما کسی که از خود صبر دارد، عاشق واقعی است.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و قامت تو را ببینند، خجالت میکشد وگل به زمین میریزد.
هوش مصنوعی: نگرانی من این است که یک روز یاد لبهای شیرین تو مرا به مانند فرهاد به سمت صحرا و کوهها بکشاند.
هوش مصنوعی: هر کسی که طعم وصال تو را چشیده، لذت این شربت را درک کرده است، اما ما هنوز فرصتی نداشتهایم که حتی یک قطره از این لذت را بچشیم.
هوش مصنوعی: بر روی صورتم اثر عشق تو به صورت خونی نقش بسته است و کسی نمیداند این نقشی که بر من است چه معنی دارد، زیرا هیچکس نمیتواند آن را به خواندن درآورد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به ضعف من پی ببرد، میان من و موی تو فاصلهای خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر روزی که از دنیا میروم، نسیمی بوزد و طرهٔ زیبای تو را به حرکت درآورد، عطر و زیبایی گل من در آن روز در یادها خواهد ماند.
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر دوری از تو آنقدر اشک ریخته که اگر نیمه شب هم بخواهم راهی برایش پیدا کنم، آب زیادی را به راه میاندازد.
هوش مصنوعی: من در دل خود غم و اندوه فراق را دارم و تصمیم گرفتهام نامهای بنویسم تا این احساسات را برایت بیان کنم.
هوش مصنوعی: تو با خوشحالی و شادابی از کنار ما میروی و دلها هم با تو هستند، اما اگر به این روش و شتاب ادامه دهی، دلهای زیادی دیگر نخواهند ماند.
هوش مصنوعی: اگر تو اوحدی را از قید و بند خود رها کنی، باید بدانی که در واقع خودت را از دام او آزاد کردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
[...]
شب تار است و بیابان و ندانم رهِ کویش
هم مگر جذب نهانش سوی خویشم بکشاند
داشتم چشم بعهدی که کند یار بماند
قدر حسن خود و عشق من درویش بداند
گرچه خوبان به نمانند یکی بر سر پیمان
بودم امید که او عهد بآخر برساند
زانکه حسن و ادب و شاهی و درویشی و دانش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.