چون نیست یار در غم او هیچ کس مرا
ای دل، تو دست گیر و به فریاد رس مرا
سیر آمدم ز عیش، که بیدوست میکنم
بی او چه باشد؟ ازین عیش بس مرا
از روزگار غایت مطلوب من کسیست
و آنگه کسی، که نیست جزو هیچ کس مرا
ای ساربان شبی که کنی عزم کوی او
آگاه کن، یکی به صدای جرس مرا
یک بوسه دارم از لب شیرین او هوس
وز دل برون نمیرود این هوس مرا
از عمر خود من آن نفسی شادمان شوم
کز تن به یاد دوست برآید نفس مرا
باریک آن چنان شدم از غم، که گر شبی
بیرون روم به شمع، نبیند عسس مرا
هر ساعتم به موج بلایی در افکند
سیلاب ازین دو دیدهٔ همچون ارس مرا
یاری که اصل کار منست، ار به من رسد
با اوحدی چه کار بود زین سپس مرا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق تنهایی و غم شاعر است. او از فقدان دوست و یار خود رنج میبرد و میخواهد که دلش در این سختیها یاریاش کند. شاعر از لذت زندگی بدون دوست شکایت میکند و میگوید که هیچ خوشحالی بدون او برایش معنا ندارد. همچنین از یادآوری بوسهای از دوستش صحبت میکند که ذهنش را مشغول کرده و نمیتواند آن را فراموش کند. او به شدت تحت تأثیر غم است و حتی از خروج در شب هم میترسد که با نور شمع به او نمایش داده نشود. این اشعار نشاندهنده اضطراب، عشق و ناامیدی شاعر است که در جستجوی عشق و وصل به محبوبش است.
هوش مصنوعی: وقتی که یاری در غم او ندارم، ای دل، تنها تو به فریادم برس و دستگیرم باش.
هوش مصنوعی: من از شادیها و لذتها دور آمدهام، زیرا بدون دوستم نمیتوانم از دوستیها بهره ببرم. از این شادیها برای من بس است.
هوش مصنوعی: در زندگی، نهایت آرزوی من کسی است که نه تنها هیچ وابستگی و تعلقی به دیگران ندارد، بلکه در واقع تعلقی به کسی و چیزی ندارد.
هوش مصنوعی: ای راننده، در شبی که قصد رفتن به خانه محبوب را داری، مرا از راه دور با صدای جرس مطلع کن.
هوش مصنوعی: من یک بوسه از لبهای شیرین او میخواهم و این آرزو هیچگاه از دلم خارج نمیشود.
هوش مصنوعی: من از عمر خود زمانی خوشبخت میشوم که یاد دوست باعث شادابی جانم شود و از قید بدن رها شوم.
هوش مصنوعی: از شدت غم آنقدر لاغر و باریک شدم که اگر شب بیرون بروم، حتی نگهبان هم مرا نخواهد دید.
هوش مصنوعی: هر لحظه ام در حالتی بحرانی است، چشمانم مانند رود ارس، سیلابی از اشک را جاری میکنند.
هوش مصنوعی: دوستی که اساس زندگی من است، اگر به من برسد، دیگر چه نیازی به کسی دیگر دارم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بوده ورد مدحت تو همنفس مرا
در تنگنای حادثه فریادرس مرا
با یادِ دوستان ندهد هیچ کس مرا
بی یادِ دوستان نرود یک نفس مرا
مشتاقِ دوستانم تا می رود نفس
هرگز ز سر برون نرود این هوس مرا
لبّیکِ دوست می زنم و مست می دوم
[...]
حاشا! که جز هوای تو باشد هوس مرا
یا پیش دل گذار کند جز تو کس مرا
در سینه بشکنم نفس خویش را به غم
گر بیغمت ز سینه بر آید نفس مرا
فریاد من ز درد دل و درد دل ز تست
[...]
از جمله دردها غم آن دوست بس مرا
بر باد بر دهد چه کنم این هوس مرا
بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا
جز دود دل که بست نفس بر نفس مرا
من سر زنم به سنگ و تو ساغر زنی به غیر
این سرزنش میانهٔ عشاق بس مرا
روزی که میرم از غم محمل نشین خود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.