گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

عشّاق کجا زبوی و رنگ اندیشند

یا از غم هجر و دل تنگ اندیشند

گفتی که شود نام نکو در سر عشق

کی دل شدگان زنام و ننگ اندیشند

 
sunny dark_mode