گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عین‌القضات همدانی

از نور بنور، منزلی بس دور است

کین نور ز ظلمتست و آن از نور است

توحید و یگانگی برون از نور است

آنکس که نداند این سخن معذور است

اوحدالدین کرمانی

شمع ارچه زآتش همه تن پر نور است

پیوسته به رنگ عاشق مهجور است

مانندهٔ فرهاد به غم می سوزد

مسکین مگر از صحبت شیرین دور است

مولانا

آواز تو ارمغان نفخ صور است

زان قوت و قوت هر دل رنجور است

آواز بلند کن کهتا پست شوند

هرجا که امیریست و یا مأمور است

سلمان ساوجی

شاها ز تو چشم سلطنت را نور است

در سایه چتر تو جهان معمور است

المتنه الله که عدو مقهور است

بر رغم عدوی تو ولی منصور است

سلیم تهرانی

ماییم که داغ دل ما ناسور است

از پای فتاده ایم و منزل دور است

احوال خود از کسی چه پنهان داریم

چون زلف، پریشانی ما مشهور است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه