اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۲۳۱
در حسرت آنم که شبی در کویت
باد سحری به من رساند بویت
جان و دل خویش را کنم در ساعت
قربان کسی که دیده باشد رویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر آرزو دارد که شبی در کوی معشوقش بگذرد و بوی معشوق را حس کند. او میخواهد جان و دلش را در آن لحظه فدای کسی کند که چهرهاش را دیده است.
هوش مصنوعی: من با آرزوی این هستم که شبی در کوی تو، نسیم سحری بویی از تو به من برساند.
هوش مصنوعی: در لحظهای که برای تو قربانی شوم، جان و دل خود را فدای کسی میکنم که چهرهات را دیده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای قبلهٔ هر که مقبل آمد کویت
روی دل مقبلان عالم سویت
امروز کسی کز تو بگرداند روی
فردا بکدام روی بیند رویت
خواهم همه را کور ز عشق رویت
تا من نگرم بس برخ نیکویت
یا خود خواهم همی دو چشم خود کور
تا دیدن دیگری نبینم سویت
آتش در زن ز کبریا در کویت
تا ره نبرد هیچ فضولی سویت
آن روی نکو ز ما بپوش از مویت
زیرا که به ما دریغ باشد رویت
آیا بود آنگه که باز بینم رویت
در دیده کشم چو سرمه خاک کویت
گر قدر تو دی همی ندانست رهی
امروز همه جهان وتای مویت
تا روز به شب چو سوسنم بیرویت
بیدار چو نرگسم به گرد کویت
چون لاله شوم سوختهدل گر بنهم
مانند گل دو رویه رو بر رویت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.