اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۱۱۱
ما جز به غم عشق تو سرنفرازیم
تا سرداریم در غمت سربازیم
گر تو سرما بی سر و پایان داری
ماییم و سری، در قدمت اندازیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن بر بیان عشق و دلدادگی نسبت به معشوق اشاره دارد. شاعر میگوید که جز به غم عشق معشوق نمیتواند غرور داشته باشد و برای او آماده است که در غم او جنگیده و فدای او شود. اگر معشوق در غم و سردی زندگی خود بیپایان باشد، او نیز با سربلندی و احترام در خدمت او خواهد بود.
هوش مصنوعی: ما فقط به خاطر غم عشق تو افتخار میکنیم و تا زمانی که در غم تو هستیم، مثل سربازانی آماده به جنگ هستیم.
هوش مصنوعی: اگر تو سردی و بیپایان هستی، ما آمادهایم که سری از خود را در مقابل تو فرود آوریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما جز به غم عشق تو سر نفرازیم
تا سر داریم در غمت دربازیم
گر تو سر ما بی سر و سامان داری
ماییم و سری در قدمت اندازیم
با خویش همیشه عشقِ خود میبازیم
وز خویشتن و جمالِ خود مینازیم
از خویش چو هیچ کس دگر نیست پدید
یک لحظه به هیچ کس نمیپردازیم
آن وقت آمد که ما به تو پردازیم
مرجان ترا خانهٔ آتش سازیم
تو کان زری میان خاکی پنهان
تا صاف شوی در آتشت اندازیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.