گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اوحدالدین کرمانی

تا خانقه حرص تو ویران نشود

دشوار زمانه بر تو آسان نشود

تا بر سر آز خویشتن پا ننهی

این کافر نفس تو مسلمان نشود

مولانا

قاصد پی اینکه بنده خندان نشود

پنهان مکن از بنده که پنهان نشود

گر بر در باغی بنویسی زندان

باغ از پی آن نوشته زندان نشود

ابن یمین

تا خوی بد یار دگر سان نشود

احوال دل یار بسامان نشود

او جان طلبد از من و من بوسه ازو

او را شود این کار مرا آن نشود

اهلی شیرازی

هرگز دلم از عشق پشیمان نشود

با آنکه دمی زعشق شادان نشود

تا نقش بتان بتخته هستی هست

این کافر دل سیه مسلمان نشود

فضولی

تا دل ز غم هجرت پریشان نشود

شایسته ذوق وصل جانان نشود

در عالم نیست راحت بی محنت

شرط است که تا این نشود آن نشود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه