گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

در عالم فقر میر و سلطان هیچ است

در درویشی ملک سلیمان هیچ است

گر نفس تو را به این و آن بفریبد

در گوش مکن عشوهٔ آن کان هیچ است

 
sunny dark_mode