گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

آنها که جهان به کام دل داشته اند

رفتند و جهان به جای بگذاشته اند

در زیرزمین به درد دل می دروند

تخمی که به بالای زمین کاشته اند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
وطواط

تا گرد رخت سنبل تر کاشته اند

آن چاه رخت دل از مهر تو برداشته اند

آن چاه ذقن ، که دل درو می افتاد

تا لب ببنفشهٔ تر انباشته اند

مهستی گنجوی

تا از تف آب چرخ افراشته‌اند

غم در دل من چو آتش انباشته‌اند

سرگشته چو باد می‌دوم در عالم

تا خاک من از چه جای برداشته‌اند

مولانا

آن را که به علم و عقل افراشته‌اند

او را به حساب روزی انگاشته‌اند

وان را که سر از عقل تهی داشته‌اند

از مال به جای آن درانباشته‌اند

مجد همگر

تا گرد گلت سنبل تر کاشته اند

عشاق دل از مهر تو برداشته اند

چاه زنخت که دل در او می افتد

تا لب به بنفشه تر انباشته اند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه