گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اوحدالدین کرمانی

آدم که همی زد دم بی درمانی

ترسم که تو آن دم بزنی درمانی

زنهار که درماندهٔ هر در نشوی

گر درمانی به که زره درمانی

مولانا

چونست به درد دیگران درمانی

چون نوبت درد ما رسد درمانی

من صبر کنم تا ز همه وامانی

آئی بر ما چو حلقه بر درمانی

جهان ملک خاتون

رنجور غم عشق توأم تا دانی

من درد تو دارم و توأم درمانی

گفتم به طبیب اگر بدانی حالم

بی شک به علاج درد ما درمانی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه