اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة
»
الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
»
شمارهٔ ۴۶
دانی که چرا سیاه گشت آن رخسار
من باز نمایم سبب آن هشدار
او زآتش رخسار دلم را می سوخت
دود دل من درو رسید آخر کار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به چهرهای سیاه اشاره میکند و میخواهد علت آن را بیان کند. دلیل سیاهی چهره، سوزش دل شاعر به خاطر عشق است که همچون آتش او را میسوزاند و در نهایت دود دلش به آن چهره رسیده است.
هوش مصنوعی: میدانی چرا چهرهام دوباره تیره و تار شده است؟ میخواهم دلیل آن را برایت روشن کنم.
هوش مصنوعی: او با زیباییهای خود دل مرا میسوزاند و در نهایت، برای من، دود دلسوزیام به او رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چند حدیث قامت و زلف نگار
تا کی باشی تو طالب بوس و کنار
گر زانکه نهای دروغزن عاشقوار
در عشق چو او هزار چون او بگذار
گفتم: که بیا وعده دوشینه بیار
ورنه بخروشم از تو اکنون چو هزار
گفتا: دهم ای همه جفا، نک زنهار!
آواز مده که گوش دارد دیوار
ای عاشق دل سوخته اندوه مدار
روزی به مُراد عاشقان گردد کار
با عشق بتان چو اوفتادت سروکار
خورشید شود همان بشادی بیدار
از دولت و از روز بهی دل بردار
عاشق نبود روز بد و دولت یار
بسیار شنیدم من و دیدم بسیار
کاشفته ببود بر تو از هر سو کار
آخر فلکت پشت شد و گیتی یار
تو شاد شدی مخالف و دشمن زار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.