اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة
»
الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
»
شمارهٔ ۴
چون نیستم از امیر جز دردسری
خواهی پدر امیر و خواهی پسری
چون می نرسد دور به صاحب هنری
خواهی تو وزیر باش و خواهی دگری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر ناامیدی و عدم توانایی در ارائه کمک یا خدمت به امیر است. گوینده احساس میکند که از او هیچ فایدهای نیست و در نتیجه هر کس که بخواهد میتواند از او استفاده کند، اما در نهایت نتیجهای نخواهد داشت. به عبارت دیگر، او به این واقعیت اشاره میکند که برای او هیچ اهمیت و ارزشی وجود ندارد و هیچ هنری برای ارائه ندارد.
هوش مصنوعی: من از امیر هیچ خیری نمیبینم جز زحمات و مشکلات؛ بنابراین هم میخواهی که بندهی امیر باشی و هم پسری داشته باشی.
هوش مصنوعی: هرگاه که به صلاحیت و هنر کسی دسترسی نداشته باشی، میتوانی به عنوان وزیر یا مقام دیگری در آن موقعیت قرار بگیری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل سیر نگرددت ز بیدادگری
چشم آب نگرددت، چو در من نگری
این طرفه که: دوست تر ز جانت دارم
با آن که ز صد هزار دشمن بتری
شمشاد قد و نوش لب و عاج بری
سنگین دل و سیمین ذقن و زر کمری
هم سرو روان و هم بت کاشغری
مر حورا را تو سخت نیکو پسری
ای خالق ذوالجلال هر جانوری
وی رهرو رهنمای هر بی خبری
بستم کمر امید بر درگه تو
بگشای دری که من ندارم هنری
گرزین دل سوخته برآید شرری
در دایره ثری نماند اثری
گر پیش توام هست نگاراخطری
بردار حجاب هجر قدر نظری
روزی که چو باد پیش من برگذری
دردسر و رنج دل و خون جگری
وآن شب که چو مه به روی من در نگری
نور جگر و قوت دل و تاج سری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.