اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة
»
الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
»
شمارهٔ ۲۵
گفتم اثری از غم تو می باید
وآنگه پس از آن اگر بمیرم شاید
گفتا هوسی به خاک می بنمایی
غم دست به خون چون تویی نالاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر میگوید که باید نشانهای از غم معشوق وجود داشته باشد و اگر پس از آن بمیرد، شاید دلیلش همین باشد. معشوق پاسخ میدهد که تو تنها هوس دنیایی را دنبال میکنی و غم واقعی، چون تو، نیازی به خونریزی ندارد.
هوش مصنوعی: به کسی گفتم که باید از غم تو نشانهای پیدا کنم و اگر بعد از این، به مرگم نزدیک شوم، شاید آن نشانه بتواند به من آرامش دهد.
هوش مصنوعی: گفت که اگر تو به خاک و مواد دنیوی نظر داشته باشی، غم و اندوهی که ناشی از بیتوجهی به حقیقت است، هرگز تو را نخواهد آزار داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معشوقهٔ خانگی بهکاری ناید
کاو دل ببرد رخ بهکسی ننماید
معشوقه خراباتی و مطرب باید
تا نیمشبان آید و کوبان آید
معشوقهٔ خانگی به کاری ناید
کودل برد و روی به کس ننماید
معشوقه خراباتی و مطرب باید
تا نیم شبان زنان و کوبان آید
هر روز کمان گوشه تو بگراید
رو دلبرکی جو که ترا برباید
یا هر که ترا دید ترا سیر آید
بس مرغدلی اگر نباشد شاید
مردی که براه عشق جان فرساید
آن به که بدون یار خود نگراید
عاشق بره عشق چنان میباید
کز دوزخ و از بهشت یادش ناید
گر نعل سمند تو بر آهن ساید
زو چشمۀ خضر در زمان بگشاید
ور خصم تو در آینه رخ بنماید
دست اجل از آینه بیرون آید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.