گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سوزنی سمرقندی

در هجو من ای قوامی فرزانه

گر ماز شدی تا بسر خمخانه

من سوزنیم گنگ و نر و دیوانه

بندم و تیر هر دو از یکنانه

انوری

در راه فرید کاتب فرزانه

بگشاد شبی در تناسل خانه

آورده به صحرای جهان مردانه

خوارزمیکی باره و دندانه

مهستی گنجوی

مستش دیدم، گرفته راه خانه

خلقی با او، ز خویش و از بیگانه

خود را بستم برو زدم مستانه

ز آنگونه که با شمع کند پروانه

عطار

این بادیهٔ تو را سری پیدا نه

پختن طمعِ وصل تو جز سودا نه

جان عاشقِ تو، ولیک جان اینجا نه

تو در دلِ ما ولیک دل با ما نه

اوحدالدین کرمانی

ای دل چه نشسته ای درین ویرانه

نزدیک آمد که پر شود پیمانه

امروز بکن چاره وگرنِه فردا

سودت نکند ندامت و افغانه

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه