اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۱۵۵ - الرّضا و التّسلیم
ای گشته به اسباب غمت جانم شاد
از درد تو هرگز دل من سور مباد
هر کس که نمیرد چو من اندر پایت
او خود نبود زنده که هرگز مزیاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر از غم و درد محبوب سخن میگوید و به او اشاره میکند که اگر کسی مانند او در عشق و محبت به پای محبوبش نمیافتد، پس او در واقع زنده نیست. شاعر همچنین ابراز میکند که با وجود غم عشق، دلش شاد است و آرزو دارد که هیچکس به اندازه او در رنج و زجر نباشد.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر غمت دچار غمگینی، دل من هرگز از درد تو شاد نخواهد شد.
هوش مصنوعی: هرکسی که مثل من در پای تو نمیمیرد، او واقعاً زنده نیست و هرگز هم زیاد نخواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه سخنگوی من ای حور نژاد
از حسن بزرگ ، کودک خرد نزاد
در سحر بدلبری شدستی استاد
این ساحری از که داری ای دلبر یاد
گر درد کند پای تو ای حور نژاد
از درد بدان که هر گزت درد مباد
آن درد منست بر منش رحم آید
از بهر شفاعتم به پای تو فتاد
گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد
زنهار مگو که کعبتین داد نداد
کان نقش که کرد رای شاهنشه یاد
در خدمت شاه روی بر خاک نهاد
ایزد همه ساله هست با مردم راد
بر مرد دری نیست تا ده نگشاد
ما را بدل خار بنی سروی داد
بر داشت چراغکی و شمعی بنهاد
در محنت شو خوش و مکن نعمت یاد
شو در ده تن که داد کس چرخ نداد
چون بار بلایی که قضا بر تو نهاد
تن دار چو کوه باش و بی باک چو باد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.