غزل شمارهٔ ۵۶
عهد حسنش روزگار دستبرد آتش است
صاف آتش حسن او خورشیدبرد آتش است
خان و نان عالمی از آتش حسنش بسوخت
در شمار خانه سوز روزبرد آتش است
بستگان عشق را بی دل برد آب حیات
این متاع آماده بهر دست برد آتش است
عرفی اندر عشق اگر ناقص بود افسرده نیست
صید عشق ار خام باشد نیم خورد آتش است
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: منابع عرفی | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.