بهار رفت و نکردیم عزم جای خوشی
برهنه سر بنشستیم در هوای خوشی
بهار رفت و به هنگامهٔ نواسنجان
ولی از هوش نرفتیم از نوای خوشی
بهار رفت و به مستان گریه دوست دمی
نداشتیم سرودی به های های خوشی
بهار رفت و نبردیم هم عنان چمن
دلی گرفته ز عمری به دلگشای خوشی
بهار رفت و به گلبانگ بلبلان چمن
پیاله ای نکشیدیم در هوای خوشی
به ترهات تو عرفی خوشند دانایان
ندیده ام به جهان چون تو ژاژخای خوشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به غم و اندوهی که از گذر بهار و فصل خوشی به دلش نشسته، اشاره میکند. او از اینکه نتوانستهاند در این فصل شاد زندگی کنند و از خوشیها بهرهمند شوند، افسوس میخورد. بهار رفته و آنان به جای شادی، دچار غم و دلنگرانی هستند، و هیچ لذتی از زیباییهای طبیعت و موسیقی زندگی نبردهاند. در نهایت، شاعر به عدم جویایی خوشی و خوشبینی در زندگی پرداخته و به بیعاطفگی و بیتوجهی به زیباییها متاسف است.
هوش مصنوعی: بهار سپری شد و ما تصمیم نگرفتیم که به جایی برای خوشحالی برویم، بلکه در هوای دلپذیر به آرامی نشستهایم.
هوش مصنوعی: بهار تمام شده و در زمانی که نوازندگان مشغول نواختن هستند، اما ما هنوز در حال خوشگذرانی و لذت بردن از موسیقی هستیم و از یاد رفتن نیستیم.
هوش مصنوعی: بهار تمام شد و ما لحظهای برای گریه و شادی با دوستان نداشتیم. هیچ زمانی برای سرودن و شادی کردن نداشتیم.
هوش مصنوعی: بهار گذشت و ما نتوانستیم با چمن همگام شویم؛ دلی که به خاطر سالها غم و اندوه، از شادیها دور مانده است.
هوش مصنوعی: بهار تمام شد و ما در هوای خوشی هیچ خوشی را با آواز بلبلان چمن جشن نگرفتیم.
هوش مصنوعی: من هرگز در دنیا کسی را مانند تو ندیدهام که در حرفهای بیمعنی و بیاساس خود اینقدر لذت ببرد و خوشحال باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.