بانگ ما کبک است، خرمن را به خرمن باز ده
ای که می گفتی خریدارم، کنون آواز ده
روزگار خندهٔ غفلت گذشت ای کبک من
دل به دندان گیر و تن در چنگل شهباز ده
ای فلک صیدی که افکندی به تیرت کشته شد
بوسه ای بر دست این صیاد حکم انداز ده
می توان غماز عیب مردمان بودن، ای ظریف
گر ظریفی عیب خود را عرضهٔ غماز ده
گفت و گوی سر وحدت را به صد ره کرده ای
بال صوفی را به دست جنبش پرواز ده
شکر ما کن، دوست را، عرفی و جان ها بر فشان
کز تو جان خواهد، نمی گوید که در دم باز ده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تفکراتی از جمله غفلت انسانها و نداشتن آگاهی از خطرات میپردازد. شاعر از کبک به عنوان نمادی از بیخبری و غفلت نام میبرد و از او میخواهد تا به واقعیتها توجه کند و در برابر دشواریها مقاومت کند. همچنین، اشارهای به قدرت فلک و صیاد دارد که میتواند به راحتی شکار کند، و از ظرافت انسانی و نیاز به خودآگاهی در عیبیابی صحبت میکند. در نهایت، شاعر بر وحدت و نیاز به دوست و ارتباط انسانی تأکید میکند و از ارزش جان و محبت میگوید.
هوش مصنوعی: صدای ما مانند صدای کبک است، ای کسی که میگفتی خریدارم، حالا بیا و پاسخ بده.
هوش مصنوعی: زمان خوشی و بیخبر بودن به پایان رسیده است. ای کبک من، دل خود را محکم نگهدار و به چنگال شاهین گرفتار شو.
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو مانند صیدی هستی که با تیرهای خود به دام افتاده و به خاک افتاده است. حالا بوسهای بر دست این صیاد بزن و به او حکم کن که چه کار باید بکند.
هوش مصنوعی: تو میتوانی به راحتی عیوب دیگران را بگویی و انتقاد کنی، اما اگر خودت عیبی داری، بهتر است آن را نیز به دیگران نشان بدهی و بپذیری.
هوش مصنوعی: در اینجا به اهمیت گفتوگو و اتحاد اشاره شده است، به گونهای که به صوفی اجازه داده میشود که با جست و جو و تلاش خود، پرواز کند و به حقیقت نزدیکتر شود. به عبارتی، با استفاده از روشهای مختلف و تلاش برای رسیدن به وحدت، فرد میتواند تجربههای روحانی عمیقتری را کسب کند.
هوش مصنوعی: دوست را شکر کن که جانها را تسلیم تو میکند و به تو زندگی میبخشد، اما این نکته را در نظر داشته باش که او هرگز در آن لحظه نشان نخواهد داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا مستان خوابآلوده را آواز ده
روز را از روی خویش و سوز ایشان ساز ده
غمزهها سر تیز دار و طرهها سر پست کن
رمزها سرگرم گوی و بوسها سرباز ده
سرخ روی ناز را چون گل اسیر خار کن
[...]
تخت خیری بین دگر بر تخته ی خارا زده
خیمه سلطان گل بر دامن صحرا زده
دوستان در بوستان برگ صبوحی ساخته
بلبلان گلبانگ بر طوطی شکرخا زده
از شقایق در میان سبزه فرّاش ربیع
[...]
صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده
عیشهای شب پریشان گشته را آواز ده
هیچ ساز از دلنوازی نیست سیر آهنگتر
چنگ را بگذار، قانون محبت ساز ده
جام را لبریزتر از دیده عشاق کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.