مستم دگر این بیخودی از بوی که دارم
دیوانگی از غمزهٔ جادوی که دارم
ای دل ز جنونم گله داری، عجب از تو
همسایگی فتنه ز پهلوی که دارم
مست آمده ام از عدم ای جمع بگویید
دامن ز که در چینم و دل سوی که دارم
جانم به لب ار درد و مسیحا نزند دم
دانسته که بهبود ز داروی که دارم
مرهم به علاج آمده، زنهار مگویید
کاین زخم به اندازهٔ بازوی که دارم
فردا که دل از حور بهشتم نگشاید
دانند دو عالم که غم روی که دارم
در دیدهٔ من حُسن فروریزد و حیرت
باز این سر شوریده به زانوی که دارم
عرفی طلبی جرعهٔ مقصود و نگویی
کاین گرم روی بر اثر خوی که دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت درگیر احساسات و عواطف عاشقانهاش است. او از مستی ناشی از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید و اظهار میکند که این عشق باعث دیوانگیاش شده است. شاعر به جنون خود اشاره میکند و از دلی که به خاطر این عشق به درد آمده، گله میکند. او به بحث عدم و وجود نیز میپردازد و میگوید که با وجود این درد، به heal (درمان) دست نیافته است. همچنین، شاعر به زیباییهای معشوقش اشاره میکند و میگوید که این زیبایی او را به حیرت میاندازد. در نهایت، او از تمایل خود به نوشیدن جرعهای از عشق و وصال سخن میگوید، اشارهای به حرارت و جذابیت خود دارد.
هوش مصنوعی: من به خاطر بوی خوشی که به دلم نشسته، در عالم خودم غرق شدم و دیوانهوار تحت تأثیر جاذبهای هستم که از چشمان تو میآید.
هوش مصنوعی: ای دل، تو از دیوانگی من ناراحتی، اما چرا تو هم با کسی که فتنه و آشفتگی را از کنار خود میگذرانم، همسایهای؟
هوش مصنوعی: من در حال حاضر از حالت عدم و نیستی به حالت وجود آمدهام. ای جمع، بگویید که دامن کدامین شخص را در دست دارم و به سوی دل کدامین فرد میروم.
هوش مصنوعی: اگرچه جانم از شدت درد به لب رسیده است و هیچ دلیل خوشحالی ندارم، اما به خوبی میدانم که بهبودی در راه نیست و دارویی که در اختیار دارم نخواهد توانست کمکی به من کند.
هوش مصنوعی: به زودی درمانی برای زخمم خواهد رسید، اما خواهش میکنم به کسی نگو که این زخم به اندازهٔ بازوی من عمیق است.
هوش مصنوعی: فردا که از لذتهای بهشتی دل بکنم، همه میدانند که من چه غمی از یارم دارم.
هوش مصنوعی: در نگاه من زیبایی فرو میریزد و تعجب باعث میشود این سر دیوانه بر زانویی که دارم، خم شود.
هوش مصنوعی: ای عرفی، به دنبال نوشیدنی مقصود هستی و نمیگویی که من به خاطر خویشتنداریم، چقدر در اثر گرمی عشق غرق شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم؟
دل کز تو ستانم، به خم موی که دارم؟
تسلیم جفایت چه کنم، گر نکنم جان
چون باز رهم، قوت بازوی که دارم؟
گفتی که تو این بیدلی از روی که داری؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.