زین بزم نه این بار بر آشفتم و رفتم
کی بود که تلخی ز تو نشنفتم و رفتم
دارد اثر سودهٔ الماس به چشمم
گردی که ز مژگان ز درت رُفتم و رفتم
ای هم نفسان رفتن از این غمکده کم نیست
پژمرده مباشید که بشکفتم و رفتم
امید که در نامهٔ من ثبت نباشد
این راز که از غیر تو بنهفتم و رفتم
ناصح مفشان بر جگرم نیش و همان گیر
این هرزه به جان از تو پذیرفتم و رفتم
این تلخی جان دادن از آن غمزه ببینید
ای اهل سلامت سخنی گفتم و رفتم
عرفی در ناسفته در این بحر بسی هست
انگار که صد درج گهر سفتم و رفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق خود را نسبت به جدایی و تلخیهای عشق بیان میکند. او از آشفته حالیش در بزم صحبت میکند و میگوید که گرچه بارها از تلخیهای عشق رنجیده، باز هم نتوانسته از آن دل بکند. شاعر به زیبایی و اثر طلا و الماس در چشمش اشاره میکند و نشان میدهد که حتی در غم، زیباییهایی وجود دارد. او به دوستانش توصیه میکند که از غم فارغ باشند و به زندگی ادامه دهند. همچنین، میگوید که امید دارد رازهایش به دیگران نرسد و همچنان با درد و تلخیای که از عشق پذیرفته، زندگی کند. در نهایت، شاعر به وفور زیباییها در عشق اشاره میکند، هرچند که در آن درد و رنج نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: از این مهمانی، دیگر نه دلخور شدم و نه از اینجا رفتم. کیست که از تو تلخی نچشیده باشد و باز برود؟
هوش مصنوعی: چشمانم تأثیر درخشش الماس را دارند، گویی که از مژگانم گردی به سوی تو پرتاب شده و به دور شدم.
هوش مصنوعی: ای دوستان، ترک کردن این دنیای پر از غم آسان نیست. ناامید نباشید، چون من به شکوفایی رسیدم و از اینجا رفتم.
هوش مصنوعی: امیدوارم که در نامهام این راز که درباره غیر تو پنهان کردهام، نوشته نشده باشد و مرا از خودت دور نکرده باشد.
هوش مصنوعی: به من نصیحت نکن که درد و رنج را بیشتر در دل من نکشانی. من این بلا را از تو پذیرفتم و از کنارت میروم.
هوش مصنوعی: این مرگ تلخ ناشی از آن نگاه نازک را ببینید، ای کسانی که در آرامش هستید. من حرفی زدم و رفتم.
هوش مصنوعی: در این دنیا، خیلی چیزها وجود دارد که هنوز ناگفته ماندهاند. به نظر میرسد که من تنها یک دانه از جواهرات بیپایان این دریا را کشف کردهام و سپس رفتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از کوی تو چون باد بر آشفتم و رفتم
گردی ز دل مدعیان رفتم و رفتم
خون بسته دلم ته بته از داغ جدایی
ایگل ز تماشای تو نشکفتم و رفتم
ای کاش که می مردم و معلوم نمی شد
[...]
تلخی ز لب لعل تو نشنفتم و رفتم
خوش باش که ناکام دعا گفتم و رفتم
کردم سفر از خویش به آوازه یوسف
بانگ جرس از قافله نشنفتم و رفتم
چون سیل سبکسیر به رخساره پر گرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.