نالنده ام ز درد مگر بلبلم
جوشنده ام به حسن مگر شبنم گلم
گر نه قیامتم ز چه لبریز فتنه ام
ور نه ندامتم ز چه عین ناملم
دل موج خیز درد و جبین صاف از گره
دریای اضطرابم و کوه تحملم
ای مدعی بمیر که از تکیهٔ رضا
منت فروش دوش و کنار توکلم
عرفی خموش یی بگزینم که در بهار
گل بیندم به باغ و نداند که بلبلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر میپردازد. او از درد و رنج خود ناله میکند و خود را مانند بلبلی میداند که در میان زیباییها و حسنها غرق شده است. شاعر از سرودن و بیان احساساتش ابراز ندامت میکند و نشان میدهد که دلش پر از درد و اضطراب است. او به مدعیان میگوید که از مقام رضای خود فاصله بگیرند و در پایان به انتخاب سکوت اشاره میکند، با این نگرانی که شاید دیگران زیباییهای زندگی را نادیده بگیرند. در مجموع، این شعر حسرت و تنهایی در میان زیباییهای زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من از درد به فریاد آمدهام و مثل بلبل از شدت احساساتم پایانی ندارم؛ زیباییام شبیه شبنم بر گل است.
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت نداشته باشم، پس چرا اینقدر درگیر فتنهها هستم؟ و اگر ندامت و پشیمانی در من نیست، پس چرا خودم را نمیشناسم؟
هوش مصنوعی: دل من پر از درد و تلاطم است، در حالی که آرامش ظاهری دارم. وجودم همچون دریایی از اضطراب و کوهی از صبوری است.
هوش مصنوعی: ای مدعی، از حسادت بمیر، چون من به خاطر رضایت و خوشنودی، به محبت و رحمت او دل بستهام و تو تنها در کنار و به بهانه من در تلاش برای اثبات خودی.
هوش مصنوعی: بهتر است سکوت کنم و کسی را انتخاب کنم که در بهار زیبایی گلها را در باغ ببیند، اما از حال و احوال بلبلی که در دلش میتپد خبر نداشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من بار هجر می کشم و ناقه محملم
برگیر ساربان نفسی باری از دلم
طوفان آب دیده گر از این صفت رود
زین پس مگر سفینه رساند به منزلم
با درد خود مرا بگذارید و بگذرید
[...]
تا کی زنی ز تیغ جفا نیش بر دلم
تا من مگر ز مهر و وفای تو بگسلم
جان و جهان فدای غمش کرده ام ولی
جز آه و ناله نیست ز دلدار حاصلم
گر دوست غافلست ز احوال زار من
[...]
روشن ز ماه روی تو شد منزل دلم
وز زلف سرکشت همه سوداست حاصلم
گشتم غریق بحر غم و در تعجبم
گر لطف بیکران نکشیدی بساحلم
فکر دقیق من بمیان تو ره نبرد
[...]
دایم تویی مقابل آیینه دلم
تو در دلی ولی ز تو من سخت غافلم
قطع نظر ز دیدن روی تو چون کنم
چون هست روی تو همه دم در مقابلم
گر مایلم بغیر تو آن هم ز شوق تست
[...]
روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم
چون آتش فسرده و چون صید بسملم
صد برگ گل که جمع کنی غنچهای شود
آسان گره نخورده چنین، کار مشکلم
دارد ز بس که بر نظر پاکم اعتماد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.