ای ساقی بلا ز شراب تو سوختیم
با آن که آتشیم ز آب تو سوختیم
در شب گذشت عمر و ندیدیم روی صبح
ای بخت از گرانی خواب تو سوختیم
پایت رکاب پرور و دستت عنان نواز
از غیرت عنان و رکاب تو سوختیم
طالع نگر که گرم عتاب آمدی و ما
نا برده لذتی ز عتاب تو سوختیم
از گرمی محبت ما سوخت شرم یار
ای عشق جلوه کن نقاب تو سوختیم
از خود روانه ایم به معمورهٔ عدم
عرفی تحملی ز شتاب تو سوختیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.