از مردن دشوار من است آن مژه پر نم
ای جانِ به لب آمده گو یک نگهی کم
لطفی تو گرم چاره ندارد عجبی نیست
بسمل شده را به نشود زخم به مرهم
تا فاش نسازم بر بیگانه غم او
تحقیق خصوصیت من کرده به محرم
ای اهل بهشت این همه حسرت به غم چیست
بر من که رسانم به شما لذت این غم
هر گام که می زد کسی از عشق تو ناکام
یاران مرا تازه شود شیوهٔ ماتم
داغی بنهم بر دل و آن داغ که باشد
لب تشنهٔ الماس تر و تشنهٔ مرهم
یا رب به جهانی که رود ننگ نباشد
عرفی چو برد مایهٔ درد تو ز عالم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عذاب و رنج عاشقانه سخن میگوید. شاعر از دشواری فراوانی که در اثر عشق و فقدان احساس میکند، میگوید. شباهت درد خود را به زخم و مرهم بیان میکند و به این نکته اشاره دارد که غم او نباید بر کسی فاش شود. همچنین از حسرت اهل بهشت و چگونگی انتقال غم به آنها سخن به میان میآورد. شاعر از درد و ناکامی در عشق مینالد و آرزو میکند که روزی از این رنجها رهایی یابد.
هوش مصنوعی: مرده شدن برای من به سختیِ آن مژهای که پر از اشک است، میباشد. ای جانِ نزدیک به مرگ، بگو فقط یک نگاه به من بینداز.
هوش مصنوعی: اگر محبت تو پرحرارت باشد، شگفتی ندارد که کسی که به شدت دچار آسیب شده، نتواند زخم خود را با مرهم درمان کند.
هوش مصنوعی: من تا زمانی که دوستی نزدیک وجود دارد، غم خود را به دیگران نمیگویم و به همین خاطر سعی میکنم خودم را بیشتر بشناسم و از دیگران دور نگهدارم.
هوش مصنوعی: ای کسانی که در بهشت هستید، دلیل این همه حسرت و اندوه بر من چیست؟ چگونه میتوانم لذت این اندوه را به شما برسانم؟
هوش مصنوعی: با هر قدمی که کسی در عشق تو برمیدارد، از عشق تو ناامید میشود و این موضوع باعث میشود که دوستان من دوباره به سبک غم و اندوه بیفتند.
هوش مصنوعی: من عذاب و درد را بر دلم مینشانم، و این درد مانند عطش آن کسی است که به جواهرات جفا دیده و به مرهم نیاز دارد.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، در جهانی که شرم و ننگ نباشد، وقتی که عرفی، درد تو را از این عالم میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز بزرگ آمد آرایش عالم
میراث بنزدیک ملوک عجم از جم
بر دولت شاه ملکان فرّخ و فیروز
آن قبلۀ فخر و شرف گوهر آدم
سالار خراسان ملک عالم عادل
[...]
جشن سده و سال نو و ماه محرم
فرخنده کناد ایزد بر خسرو عالم
شاهنشه گیتی ملک عالم مسعود
کاین نام بدین معنی او راست مسلم
از دیدن او چشم جهان گردد روشن
[...]
تا کی سخن اندر صفت و خلقت آدم
تا کی جدل اندر حدث و قدمت عالم
تا کی تو زنی راه برین پرده و تاکی
بیزار نخواهی شدن از عالم و آدم
آمد صفر امروز چو دی رفت محرم
این شادیت آورد گر آن بود همه غم
تا بر عقب ماه محرم صفر آید
شادیت فزون باد و همه ساله غمت کم
ای بار خدایی که تو را یار نباشد
[...]
ای قاعدهٔ ملک به فرمان تو محکم
ای فایدهٔ خلق در احسان تو مدغم
پیدا شده در کُنیت و نام و لقب تو
فتح و ظَفَر و نصرت و فخر همه عالم
چون نور تو از جوهر آدم بنمودند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.