گنجور

 
عرفی

همت ای یاران که در دفع هوس رو می کنم

بر لب کوثر به داغ تشنگی خو می کنم

آب حیوانم ز دنبال آید از ظلمت برون

من بر او خندان به سوی تشنگی رو می کنم

دل به وصل و من به بوی وصل نامحرم خوشم

او گل و من خاک گلخن از ادب بو می کنم

باز دل را می فشارم در کف عشق صنم

خون اسلامش چکان از هر سر مو می کنم

می فروشم داغ و نقد گریه می گیرم ز خلق

می ستانم آب و آتش در ترازو می کنم

آرزوی زخم جورش نیست عرفی حد من

لیک دایم مشق بوس دست و بازو می کنم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

قبله را تغییر ازان محراب ابرو می کنم

می روم با آستانش کار یکرو می کنم

می نویسم خط بیزاری به طرف عارضش

باطل السحری به کار نرگس او می کنم

عجز در درگاه استغنای او کاری نساخت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه