گنجور

 
عرفی

از سخن شهد ناب می چکدش

وز تبسم شراب می چکدش

می توان گفت از آن طراوت حسن

کز جبین آفتاب می چکدش

که زد این نیش بر دل گرمم

کآتش از پیچ و تاب می چکدش

هر حدیثی که پرسم از همت

آبرو از جواب می چکدش

آتش عشق نشئه ای دارد

که شراب از کباب می چکدش

چه کند عرفی ار نریزد اشک

از جگر خون ناب می چکدش

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

هر کجا از خجندیان صدری است

ز آتش فکرت آب می‌چکدش

خاصه صدر الهدی جلال الدین

کز سخن در ناب می‌چکدش

آتش موسی آیدش ز ضمیر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه