ای دل ز شوق آن مه نامهربان بسوز
تنها به گوشه ای رو تا می توان بسوز
کردی قبول منصب پروانگی دلا
خود را زدی به آتش او، این زمان بسوز
این شعله در جگر نتوان بیش از این نهفت
تا چند حفظ آه کنم، گو جهان بسوز
نفسم به کوی او مبر ای همنشین، بیار
این مشت استخوان و در این آستان بسوز
آسودگی مباد، که عادت کنی، دلا
رو یک نگاه درکش و در صد گمان بسوز
عرفی بسوز داغ گلی بر جگر، ولی
تا کس به مرهمت نفریبد، نهان بسوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عرفی، احساسی عمیق از عشق و سوختن در آتش عشق را بیان میکند. شاعر به دل خود میگوید که به شوق معشوق بسوزد و در گوشهای به تنهایی درد و رنج خود را تحمل کند. او از پذیرفتن مقام عاشقی میگوید و این که خود را به آتش عشق میزند. احساساتش بسیار عمیقتر از آن چیزی است که میتواند پنهان کند و به خاطر عشقش به طور مداوم دچار عذاب است. او همچنین نسبت به عادت کردن به آرامش هشدار میدهد و به درک عمیقتری از معشوق دعوت میکند. در پایان، شاعر به سوختن در برابر غم و درد عشق تأکید میکند و میگوید که باید رنج خود را در دل نگه دارد تا کسی از آن آگاه نشود.
هوش مصنوعی: ای دل، برای عشق آن ماه زیبای بیرحم بسوز و تنها در گوشهای پنهان شو و تا جایی که میتوانی بسوز.
هوش مصنوعی: وقتی به پذیرش مقام پروانگی (عاشقانه) تن در دادی، باید بدانی که خودت را به شعلههای عشق سپردی، پس اکنون در این آتش بسوز.
هوش مصنوعی: این شعله درونم را نمیتوانم بیشتر پنهان کنم. تا چه زمانی میتوانم غم و سوز درونم را حفظ کنم؟ اگر لازم باشد، بگذار دنیا بسوزد.
هوش مصنوعی: ای همنشین، مرا از یاد او نبر، این تکههای استخوانی که از من باقی مانده را بیاور و در این درگاه بسوزان.
هوش مصنوعی: آسوده و راحت نباش، زیرا آرامش باعث میشود عادت کنی. دل را با یک نگاه درک کن و با صد باور و گمان بسوزان.
هوش مصنوعی: عزیزم، با درد و داغی چون گل بروی جگر بسوز، اما تا زمانی که کسی از مرهم و تسکین تو بیخبر باشد، این درد را در دل پنهان نگهدار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر شیشه و پیاله ظفر یافت دست ما
ای آفتاب داغ شو، ای آسمان بسوز
راهی است راه عشق که ناچار رفتنی است
یوسف تو هم در آتش این کاروان بسوز
بر کوره گلابگر افتاد راه گل
[...]
فانوسِ شمع کشتة دل شو نهان بسوز
خاموش چون شرار دل سنگ، جان بسوز
تا سایة غرور نیفتد ترا به سر
بال هما به مجمرة آشیان بسوز
پایی سبک رکاب کن، از خاک، جان برآر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.