به جهان چه کار سازم، که به ساختن نیرزد
به کدام ملک تازم، که به تاختن نیرزد
ز سماع هر دو عالم، چه ستانم و چه یابم
که به یافتن نشاید، به شناختن نیرزد
نه تو مرد دلنوازی، نه دل آن قدر که شاید
که گر از نوا بیفتد، به نواختن نیرزد
همه قلب را چه سوزی، بگداز سیم قلبی
که برای سیم خالص، به گداختن نیرزد
به کرشمهٔ تو، عرفی، دل و دین بباخت، لیکن
نه چنان دلی و دینی، که به باختن نیرزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس ناامیدی و بیفایده بودن تلاشها و جستجوها اشاره میکند. او از خود میپرسد که به چه چیزی باید اهمیت داد و چه چیزهایی ارزش دستیابی و شناختن دارند، در حالی که همه چیز به نظر بیاهمیت و ناکافی میآید. او همچنین به تفاوت میان عشق و جذبه تأکید میکند و میگوید که دل به راحتی در برابر محبتها تسلیم نمیشود. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که حتی با وجود تمام جذبهها و شیفتگیها، دل و دین او ارزش باختن ندارند.
هوش مصنوعی: در زندگی چه کارهایی باید انجام دهم که ارزشش را داشته باشد؟ به کدام سرزمین بروم که ارزش شتاب و عجله کردن را داشته باشد؟
هوش مصنوعی: از شور و حالی که در هر دو جهان وجود دارد، چه چیزی بگیرم و چه چیزی پیدا کنم، چون یافتن ارزش ندارد و شناختن هم ارزش چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: نه تو آنقدر جذاب هستی که دل را به سوی خود جلب کنی، و نه دل آنقدر قوی است که اگر از نوا و آهنگ بیفتد، ارزش تلاش برای نواختن را داشته باشد.
هوش مصنوعی: بگذارید قلب را بسوزانیم، اما نه به خاطر چیزهای بیارزش. تنها قلبی که واقعاً برای عشق و احساسات عمیق ارزش دارد، باید داغ شود.
هوش مصنوعی: به خاطر زیباییها و جاذبههای تو، عرفی دل و دینش را از دست داده است، اما نه به گونهای که این دل و دین ارزش باختن داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.