چو مرغ سدره که در آشیان بیاساید
به چین زلف تو جان بیاساید
برانم از در یار، ای ادب، که یک چندی
ز ننگ بوسه ام آن آستان بیاساید
ز رشک حوصله ام آسمان بود دلگیر
کرشمه ای که دل آسمان بیاساید
مکن هلاک به بازیچه ام، بزن زخمی
که خون چکان لبم از الامان بیاساید
مبر به باغ، ببر سوی گلخنم، کانجا
ز بوی سوختگی مغز جان بیاساید
دلش که مانده شود آسمان، در آزارم
هزار سال پس از من جهان بیاساید
چنان به ماتم دل در غمت کنم شیون
که کشته گان غمت را روان بیاساید
فغان که تلخ سرشتند، پیکرم، عرفی
نشد که زاغی از این استخوان بیاساید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان احساسات عمیق خود میپردازد. او خود را به مرغی تشبیه میکند که در آشیان آرام میگیرد، اما روحش همچنان در جستجوی زلف معشوق است. از طرفی، او از ننگ بوسهای که بر درگاه محبوبش دارد، رنج میبرد و دلش از حسادت به آسمان سنگین شده است. شاعر از درد و عذابی که از بازیچههای محبت میکشد، ناله میکند و به باغی اشاره میکند که پر از بوی سوختگی است. در ادامه، او به عواطفش اشاره میکند و میگوید که حتی پس از مرگش نیز یادش بر دلها باقی خواهد ماند. در نهایت، او از تلخی زندگیاش و تنهاییاش سخن میگوید و به زندگی خود به عنوان یک سرنوشت دردآور اشاره میکند.
هوش مصنوعی: مانند پرندهای که در آشیانهاش آرام میگیرد، جانم نیز در زیبایی و نرمی زلفهای تو آرام میگیرد.
هوش مصنوعی: من از درگاه یار دور میشوم، ای ادب، تا مدتی از شرم بوسهام بر آن آستان آسوده باشد.
هوش مصنوعی: از حسادت به شکیباییام، آسمان غمگین بود؛ ناز و کرشمهای که بتواند دل آسمان را آرام کند.
هوش مصنوعی: لطفاً با بازیها و سرگرمیهای خود مرا از پا نینداز، بلکه اگر قرار است زخم بزنی، زخمی بزن که درد و رنج من را کم کند و از نالههایم کاسته شود.
هوش مصنوعی: به باغ نرو، به خانهام بیا، چرا که در آنجا بوی سوختگی روح مرا آرام میکند.
هوش مصنوعی: اگر قلب او به آسمان دل بسته باشد، برای من سالها بعد از رفتنم جهان در آرامش خواهد بود.
هوش مصنوعی: چنان در غم تو به سوگواری میپردازم و شیون میکنم که حتی کشتهشدگان به خاطر غمت نیز آرام بگیرند.
هوش مصنوعی: ای وای که چقدر تلخ و تلخی درونم را حس میکنم، هیچکس نتوانسته است از این درد و رنجی که در وجودم هست، تسکین یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز روی نو خط دلدار جان بیاساید
چو ماه پرده نشین شد کتان بیاساید
قرار نیست به جایی بلند همت را
چگونه از حرکت آسمان بیاساید
فلک ز کشتن من پشت داد بر دیوار
[...]
کشم چو آه، دل ناتوان بیاساید
خدنگ چون سفری شد کمان بیاساید
مجال دیده گشودن درین غبارکجاست؟
مگر که از تک و تاز آسمان بیاساید
چو موج قافلهٔ عمر را درنگی نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.