ز ننگ عافیت بازم دل شرمنده می سوزد
نه از دل گریه می جوشد، نه بر لب خنده می سوزد
چراغ روشن است ازعشق او درمجمع هستی
کز آواز فروغش می گدازد بنده، می سوزد
نه تنها عشق سوزد، ساکنان ملک هستی را
در این توفان آتش، رفته و آینده می سوزد
مکن بر عزت خود تکیه، عرفی، شرط عشق است این
که اکثر آبروی گوهر ارزنده می سوزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از احساس شرم و ننگی که به خاطر عافیت (آسایش) دارد سخن میگوید. او به عشق الهی اشاره میکند که مانند چراغی روشن، دلها را میسوزاند و نه تنها خودش بلکه تمام موجودات عالم را تحت تأثیر قرار میدهد. این عشق باعث میشود که همه دچار آتش عشق و احساس شوند و در این مسیر، عزت و آبرو نیز ممکن است از دست برود. در نهایت، شاعر تأکید میکند که عشق واقعی شرط لازم برای حفظ شرف و ارزش وجودی انسانهاست.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر شرم و ننگ عافیت همچنان در آتش میسوزد. نه از دل اشکی میریزد و نه بر لبانم نشانی از خنده وجود دارد.
هوش مصنوعی: چراغی که در تمامی جهان میدرخشد، نتیجه عشق اوست. از صدای نور او، بنده به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد و در آتش عشقش میسوزد.
هوش مصنوعی: عشق فقط به خودی خود داغان نیست؛ بلکه ساکنان جهان هستی نیز در این طوفان آتشین، چه آنهایی که در حال حاضر زندگی میکنند و چه کسانی که در آینده خواهند آمد، در معرض سوختن قرار دارند.
هوش مصنوعی: به خودت نناز و بر عزتت تکیه نکن، زیرا در عشق این یک قاعده است که بیشتر اوقات آبروی چیزهای باارزش به خاطر عشق از بین میرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.