حدیث عشق جان فرسا بگویید
به دزدان اینسخن اما بگویید
متاع من نمی ارزد به تاراج
حکایت با من از یغما بگویید
به طور ما نگنجد منع دیدار
ولی این راز با موسی بگویید
قیامت را ز پی بستیم و رفتیم
دگر افسانهٔ فردا بگویید
چه باشد جان فسان این حکایت
به دست و آستین ما بگویید
چو ناحق کشتگان او شمارند
به حق زخم او، کز ما بگویید
نشانی از دل عرفی بیاور
دگر غم را جهان بنما بگویید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دردهای ناشی از آن صحبت میکند. او از دزدان میخواهد که متوجه ارزش واقعی عشق و احساسات او شوند و به تاراج نبرند. شاعر تاکید میکند که دیدار او و معشوقش، چیزی از ارزشها را نمیکاهد و باید این راز را با افراد خاص مثل موسی در میان بگذارند. همچنین، او به انتظاری که در قیامت دارند اشاره میکند و از حکایت هایی که دیگران درباره او میگویند، بیخبر میماند. شاعر از ناحق شمردن کشتهها و زخمهای خود گلایه دارد و در نهایت از دیگران میخواهد نشانی از دل عرفی، یعنی دل عاشق، را به نمایش بگذارند و دردها و غمهای جهانی را برایش بنمایانند.
هوش مصنوعی: داستان عشق که دل را به درد میآورد، را به دزدان بگویید، اما به گونهای که فقط در کلام بماند.
هوش مصنوعی: ارزش سرمایه من به قدری کم است که نمیتوان آن را به باد داد. به جای صحبت از دزدی و تاراج، از ماجرای من با وضوح بیشتری سخن بگویید.
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم از دیدار همدیگر جلوگیری کنیم، اما بهتر است این راز را به موسی بگویید.
هوش مصنوعی: ما به دنبال قیامت و روز حساب رفتیم و اکنون داستانها و افسانههای آینده را برایتان بگویید.
هوش مصنوعی: چه داستانی از این حکایت در دستان و ذوق ما وجود دارد؟ بفرمایید تا بگوییم.
هوش مصنوعی: اگر بیدلیل کسان او را بکشند، باید اثر زخم او را از ما یاد کنند.
هوش مصنوعی: علامتی از احساسات قلبی عرفی بیاور تا نشان دهنده غمهای جهان باشد و آن را بیان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.