گنجور

 
عرفی

دگر خلوت به عشرت‌خانهٔ خمّار می‌باید

ز وجد صوفیان صد حقه بازار می‌باید

چنان با عشرت ده روزهٔ بلبل حسد داری

که پنداری در این گلشن گل پربار می‌باید

خزان جور زلف او دراز افسانه‌ای دارد

همین گویم کزین گلشن به بلبل خار می‌باید

نماند یک نفس از دوستان دشمنم در دل

ولی از دوست گر خاری خلد بسیار می‌باید

کسی گر بهر طاعت ماند اندر کعبه یک ساعت

اگر داند حساب مطلب از صد کار می‌باید

تمام عمر با اسلام در داد و ستد بودم

کنون می‌میرم و با من بت و زنار می‌باید

ندامت رنگ حرفی بر زبان می‌آورد عرفی

به دستان نفاق‌آلوده استغفار می‌باید

 
 
 
اهلی شیرازی

دل از غم زار و یارش صحبت اغیار می‌باید

هلاک جان عاشق را همین در کار می‌باید

به لاف عاشقی نتوان ز خیل عشقبازان شد

جگر پرخون و دل پُردرد و دل افگار می‌باید

به اندک عشوهٔ لطفی که از یاری کسی خواهد

[...]

بابافغانی

گل آمد ساقیا محبوب گل‌رخسار می‌باید

می بی‌غش به دست آمد گل بی‌خار می‌باید

چرا باشند مرغان بهشتی حبس در مکتب

مقام این تَذَروان گوشهٔ گلزار می‌باید

چو نام دوستی بردی بیفشان از وفا تخمی

[...]

شیخ بهایی

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید

دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح!

نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی

[...]

عرفی

به داغ کفر و دین در کوچه و بازار می باید

به خلوت سبحه بر کف، در میان زنار می باید

حکایت های هشیارانه سنجد فهم بدمستی

ولیکن نکتهٔ مستانه را هشیار می باید

بساطی که در آن طرح دو عالم می توان کردن

[...]

صائب تبریزی

ز سوز عشق داغی بر دل افگار می‌باید

چراغی بر سر بالین این بیمار می‌باید

ز لعل آبدار او تمنایی که من دارم

مرا در دست صد انگشتر زنهار می‌باید

پریشان دارد از صد رهگذر تسبیح، احوالم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه