آن دل که به هجر تو ز آرام برآید
زودش به مصیبت زدگی نام برآید
پر زهر دهد ساغر و شیرین نکند لب
آن حوصله ام گو که به این جام برآید
آتش به غم جان بگرفته است که از تن
تا حشر اجل گر کند ابرام برآید
گر زلف تو در صومعه زنار فشاند
آوازهٔ کفر از دل اسلام برآید
مشکل که شود نغمه گشا در چمن خلد
مرغی که به پژمردگی دام برآید
ما را که برد نام به بزم که از ما
در مجمع ماتم زدگان نام برآید
آن سوختگانیم که گر آتش دوزخ
سنجند به داغ دل ما خام برآید
زان با تو بگوِییم به عرفی که مبادا
نامش به زبان تو به دشنام برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از یک درد و فراق عمیق حکایت میکند. شاعر به احساساتش در مورد دوری از معشوق میپردازد و میگوید که دلش به خاطر این دوری آرام ندارد و به مصیبت دچار است. او به تلخی دلش اشاره میکند که با وجود زهرآگین بودن، هیچ طعمی شیرین ندارد. همچنین، به آتش غم اشاره میکند که جانش را گرفته و تا وقت مرگ، این درد ادامه خواهد داشت. شاعر همچنین به کفر و ایمان اشاره میکند و از برداشتهای نادرست دیگران از عشق او سخن میگوید. در نهایت، او به سوختگی دلش از آتش عشق اشاره میکند و از معشوقش میخواهد که نامش به بدی تعبیر نشود.
هوش مصنوعی: دلهایی که به خاطر دوری تو آرامش را از دست میدهند، به سرعت دچار درد و رنج میشوند.
هوش مصنوعی: هرچقدر که جام پر از زهر باشد، طعم شیرینی به لبان آن شخص نمیبخشد. حوصلهام را به تست بگذار که آیا این جام میتواند مرا به جایی برساند.
هوش مصنوعی: آتش غم به جانم چنگ انداخته است و اگر مرگ به سراغم بیاید، بعد از آن باران اشک خواهد بارید.
هوش مصنوعی: اگر موهای تو در صومعه به هم بریزد، صدای کفر از دل اسلام برخاسته میشود.
هوش مصنوعی: وقتی مشکلات پیش میآید، پرندهای از طریق آوازش در باغ به عطر و زیبایی میافزاید و حتی در شرایط سخت هم میتواند به زندگی و شادابی ادامه دهد.
هوش مصنوعی: ما را که به مهمانی دعوت کردند، در حالی که از ما در جمع عزاداران، هیچ نامی به یاد نمیآورند.
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که اگر آتش جهنم را با درد دل ما بسنجند، شعلهاش به اندازه آلام و ناراحتیهای ما کم خواهد آمد.
هوش مصنوعی: بیایید درباره او به گونهای صحبت کنیم که نامش در کلام تو به بدی نیفتد و به فحش و دشنام بدل نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر بار دگر ماه من از بام برآید
بس فتنه که از گردش ایام برآید
فریاد اسیران همه شب پیش در او
چون بانگ گدایان که گه شام برآید
زنهار که آن بند قبا چست نبندی
[...]
گر چشم تر از پوست چو بادام برآید
آسان ز وصال شکرش کام برآید
جان من مشتاق به لب می رسد از شوق
تا از دهن تنگ تو پیغام برآید
خون در دل یاقوت زند جوش ز غیرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.