گذشت و بر من عاجز ببین چه حال گذشت
که شاهباز به کبک شکسته بال گذشت
ز غمگساریم ای دوستان بیاسایید
که دردها ز فسون کارها ز حال گذشت
ملال عالمیان دم به دم دگرگون است
منم که مدت عمرم به یک ملال گذشت
همین بس است دلیل بقای عالم عشق
که یک شب غم او در هزار سال گذشت
به باغ طبع تو عرفی که صید تازگی است
هر آن نسیم که بگذشت بر نهال گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و احوال شاعر میپردازد و نشان میدهد که زمان و مشکلات زندگی چگونه او را تحت تأثیر قرار داده است. شاعر به این نکته اشاره میکند که گذر زمان، همچون شاهبازی که بر کبکی شکسته بال میگذرد، او را به حالتی ناامید و عاجز رسانده است. او از دوستانش میخواهد تا کمی آرامش بگیرند، زیرا دردها و رنجهای او به سختی و با فسون گزراندند. همچنین، شاعر به ناپایداری دنیا و تغییر مداوم آن اشاره کرده و میگوید که عمرش در یک حس ملال میگذرد. او در کلامش به عشق و غم نیز اشاره میکند و میگوید که یک شب غم عشق ممکن است به اندازه هزار سال طول بکشد. در نهایت، شاعر از طبع خود و تازگیهای آن در باغی که همچون نسیم میگذرد، یاد میکند.
هوش مصنوعی: زمانی سپری شد و حال مرا ببین، چقدر در حال بدی هستم که پرندهای بزرگ و قوی، به راحتی از کنار پرندهای کوچک و آسیبدیده میگذرد.
هوش مصنوعی: ای دوستان، برای آرامش من، از غم و اندوه دوری کنید؛ چرا که دردها و مشکلات گذر کردهاند و دیگر تاثیری ندارند.
هوش مصنوعی: هزاران دلی که در این دنیا وجود دارد، هر لحظه تغییر میکنند و حال و هوایشان عوض میشود، اما من تنها به یک حس خستگی و یکنواختی در تمام عمرم گرفتار بودهام.
هوش مصنوعی: فقط همین کافی است که عشق باعث ادامه حیات جهان میشود، چرا که یک شب غم عشق میتواند تاثیری بهسزا در گذر زمان داشته باشد، انگار که هزار سال گذشته است.
هوش مصنوعی: هر نسیمی که به درخت نو، یعنی نشانههای تازگی و جوانی، میوزد، شبیه به یک شکارچی در باغ طبیعت توست. این نسیمها هر بار که میآیند، میبرند و میگذرانند، مثل اینکه به دنبال چیزی تازه میگردند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبی خیال تو بر من بصد دلال گذشت
غلام خوابم از آنشب که آنخیال گذشت
بر آمد از تتق غیب چون غزاله ز میغ
بمن نمود رخ از دور و چون غزال گذشت
چنان نمود مرا در نظر ز غایت لطف
[...]
شبی که بی تو برین پیر خسته حال گذشت
شبی گذشت که گویی هزار سال گذشت
مگر بیایی و عمری نوم دهی از وصل
که عمر من همه دور از تو در ملال گذشت
خبر نداشتم از بیخودی که چون رفتی
[...]
زمن مپرس که چون بر تو ماه و سال گذشت ؟
که روز من به شتاب شب وصال گذشت
سحر به سوی چمن یار چون شمال گذشت
ز لطف جلوه اش آب از سر نهال گذشت
مدار مجلس افتادگان به او افتاد
ستم به جام جم از ساغر سفال گذشت
چنان نمود محبت به من صف آرایی
[...]
دمی که مست حیا از من آن غزال گذشت
ز رشک دیده چه گویم به دل چه حال گذشت
به گلشنی که درآید به جلوه نخل قدش
چو ابر از سر سرو، آب انفعال گذشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.